سرزمین  آفتاب
سرزمین  آفتاب

سرزمین آفتاب

دلیل عاشقی




گفته بودم که خاطرَت را این، مردِ تنهای ایل می خواهد
گفتی :" آخر چرا؟!" و پرسیدم : " عاشقی هم دلیل می خواهد؟؟؟"

قلبِ تو ، جنس سنگ هم باشد، قبله ی آرزوی من آنجاست
فتحِ این کعبه ای که می بینم... آه ! اصحاب فیل می خواهد!!

گفته اند امتحان چشمانت، کار یک عاقلِ مسلمان است
کوفه ی چشمهای تو شاید "مسلم بن عقیل" می خواهد

بین دریای مشکیِ مویت، بازهم فرق از وسط وا کن
تا دوباره کسی نگوید که معجزه رود نیل می خواهد


*****

بوی عطر تو آنچنان پیچید، که اسبهای قبیله رَم کردند
بنده در خدمتم اگر بانو، چارپایی اصیل می خواهد!!!!


رضا سیرجانی
نظرات 25 + ارسال نظر
نگار سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 03:39 ب.ظ

یه وقتایی اینقدر حس های ناب توی یه شعر جریان داره که می ترسی هر حرفی بزنی ، اون حس قشنگ رو خدشه دار کنه ! دقیقا مثل این بارون قشنگی که الان بیرون از این اتاق درجریانه و من از پشت این شیشه های نیمه باز ، دارم می بینمش ، بوش می کنم ، و سرمای دلنشینش رو به جون می خرم ...
معجزه ها به همین قشنگی توی زندگی ها جاریند ، فقط کاشکی چشمامون بسته نباشند ....
عاشق بودن ، دلیل نمیخواد ، اما عاشق موندن .... چرا به گمونم ... این یکی دیگه دلیل داره .... دلیلش هم خود خود دله !

یه دوستی توی کامنتاش گاهی می نوشت : من الان لال شدم


حالا دقیقا درکش می کنم !!!

سمیرا سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 03:47 ب.ظ http://nahavand.persianblog.ir

محشر بود...چند باره خواندم و هنوز تشنه ام

خوشحالم که حالا که خودم شعرهای محکمی ندارم لا اقل برای ذائقه مشکل پسند دوستان با سوادم
گاهی می تونم شعر های خوبی پیدا کنم

شما لطف دارید
من هم از خوندنش هنوز سیر نشدم!

ثنائی فر سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 04:17 ب.ظ

می خواهد
می خواهد
سلام

باور کنید دلیل نمی خواهد
اما به قول نگار
عاشق ماندن دلیل می خواهد...دل می خواهد...درست بودن می خواهد.صادق بودن می خواهد...
ممنون که نوار غیبت های طولانی را اندکی قیچی کرده اید

سارا.:: زندگی من و همسرم::. سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 04:21 ب.ظ http://zendegi-manoto.blogfa.com

به به

سلام
خوش آمدید

جدیدا چقدر وبلاگتان متحول شده است
بسیار عالی شده

موفق باشید
دست مارا هم بگیرید

سفرتان هم ...مبارک و خیر و پر معرفت باشد انشاله

سایه سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:53 ب.ظ http://shadowplay.blogsky.com/

پست "راه" یه خاطره است . هم پست و هم عکس !..

پی نوشت هم !..

سلام و شب خوش

سلام
...
متوجهم

ممنون

سایه سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:55 ب.ظ http://shadowplay.blogsky.com/

این شعر و دوست نداشتم . به خاطره تشبیهاتی که درش به کار رفته ....

با نوع تشبیهاتش کنار نمیایین یا با خود موضوع تشبیهات بکار گرفته شده ؟

چون از حیث نوع و جنس تشبیهات کار شاعر محشره منتها از حیث انتخاب کلمات خاص... ممکنه با سلیقه بخشی از افراد جور نباشه

ضمن تشکر از اینکه نظرتونو نوشتید لطفا این مورد رو هم کامل کنید که به این وسیله من هم بتونم به دانسته های اندکم اضافه کنم

سایه چهارشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 04:33 ب.ظ http://shadowplay.blogsky.com/

به نوع و جنس تشبیهات و قدرت ادبی که در متن نهفته است کاری ندارم و تخصص من نیست .. من ارتباط برام مهمه و واژه ها .. اینکه بگی عاشقی و کعبه و اصحاب فیل و برسونی به کوفه و مسلم و نیل و ید و بیضا و آخر کار چارپا !..
چی بگم ؟! انگار بی هیچ حسی فقط کلمات چیده شده و یه قافیه ای ساخته شده . بی هیچ ظرافتی ..
یه نگاه کوچک به غزلیات مولانا حافظ سعدی عطار .. هرکی بندازه می بینه که چقدر سلیقه و احساس نقش داره در سروده هاشون ..
من کمتر ازینم که اظهار نظر کنم . فقط حسم نسبت به شعربیان کردم که حس خوبی نیست !!
جهت حسن اختتام تقدیمتون می کنم ..
..............

ای بی نشان محض نشان از که جویمت
گم گشت در تو هر دو جهان از که جویمت
تو گم نه‌ای و گمشدهٔ تو منم ولیک
تا یافت یافت می‌نتوان از که جویمت
دل در فنای وحدت و جان در بقای صرف
من گمشده درین دو میان از که جویمت
پیدا بسی بجستمت اما نیافتم
اکنون مرا بگو که نهان از که جویمت
چون در رهت یقین و گمانی همی رود
ای برتر از یقین و گمان از که جویمت
در بحر بی نهایت عشقت چو قطره‌ای
گم شد نشان مه به نشان از که جویمت
تا بود که بویی از تو بیابد دلم چو جان
بیرون شد از زمان و مکان از که جویمت
در جست و جوی تو دلم از پرده اوفتاد
ای در درون پردهٔ جان از که جویمت
عطار اگرچه یافت به عین یقین تورا
ای بس عیان به عین عیان از که جویمت
..

راستش
وقتی میگیم تشبیه
این دیگه به قدرت ذهن وسلیقه شاعر بر می گرده که با نوع انتخابی که انجام میده چقدر میتونه با هر یک از مخاطبینش ارتباط برقرار کنه
وگرنه صرف بکار گیری اصحاب فیل برای نمایش چگونگی عاشقی نه میتونه به خودی خود بد باشه نه خوب
بلکه به قول شما فقط میزان ظرافت بکار رفته شده در اون بیت رو نشون می ده که اینم می تونه نسبت به هر نوع سلیقه یی متفاوت باشه

البته
من اومدم در مورد پیشرفت پراید نسبت به پیکان صحبت کنم
شما یه دفه یه غزل فوق العاده از عطار رو نوشتین و یه پورشه آخرین سیستم گذاشتین جلوم !!!

سپاس

سعید حسینی چهارشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:03 ب.ظ

سلام دوست عزیز
از وبلاگ بارون اومدم اینجا
از شعر زیبایی که گذاشتین ممنون

من بر خلاف دوست محترمتون و با توجه به نو شدن زبان شعر و گذار از واژه های کهن معتقدم که تشبیهات توی این شعر بیش از اینکه بازی با کلمات باشن تونستن ذهن خلاق شاعر رو در کنار هم گذاشتن معانی و مفاهیمی که به ظاهر با هم فاصله دارن به تصویر بکشن

امروز دیگه دوره اشعار عنصری و ناصر خسرو و مسعود سعد سلمان و ... سپری شده و نمیشه از اشعارشون الگو گرفت

ببخشید طولانی نوشتم

سلام
ممنون از حضورتون و اظهار نظرتون
خوشحال میشم بازم بیایید و برام نظر های مربوط به شعر و ادبیات بذارید

در مورد زبان شعر با شما موافقم.

اما در مجموع دوستمون " سایه " بزرگوار هم هم نظرشون ابدا اشتباه نیست و برای اثبات حرفشون هم یه شعر فوق العاده گذاشتن !!

ضمنا به این نکته توجه داشته باشید که درسته که اشعار قدما مناسب برای الگو برداری در شعر امروز نیستن اما به عنوان بیس و پایه ی شعر امروز به دونستن و شناختن و خوندنشون نیاز مبرم داریم
مضافا اینکه پایه های شعر امروز روی بنای مستحکم همون شعر های قدیمی و ستون های استواری که بنا کردن نهاده شده و همچنان قواعد ادبی و صنایع وملزومات دستوری که در اون اشعار وجود داره به قوت خودش پایداره!

سبز باشید

جوجه اردک زشت چهارشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:47 ب.ظ

سلام

من با نظر خانم سایه موافقم
زمانی در ادبیات ایران ترکیبات تشبیهی جزو توانایی شاعر محسوب میشد ترکیباتی که اضافی بودند واشتباها نقش تصویر سازی رو ایفا میکردند اما امروزه ترکیبات اضافی نقشی در شعر ندارند و به اینگونه ترکیبات اضافی تصاویر جدول ضربی میگن...
مثل امتحان چشمانت که امتحان در چشم ضرب شده است که می شد در هر کلمه دیگر ضرب شود مثل امتحان جاده...
روایت مهمترین اتفاق شعر معاصر بخصوص غزل است که اینجا روایت در پس روایت مراعات نظیری پنهان شده است و بیشتر ارجاع تلمیحی اتفاق می افتد
به این گونه اشعار اتو مکانیکی می گویند که می شد تمام وقایع تاریخی - تلمیحی را وارد کرد و لذت سطحی و فریب مخاطب را در پی دارد

با شرمندگی

موافقم
من هم از شعرای امروز
خصوصا شعرایی که مثلا در سطح اخوان یا شهریار یا عارف یا ... نیستند اصلا انتظار ندارم ترکیبات تشبیهی بی نقص بکار ببرن
موضوع اینه که همین تصاویر جدول ضربی یا پارادوکسی یا ... اگه به درستی استفاده بشن میتونن شعر قشنگی رو خلق کنن
اما در هر حال ماندگاری اینگونه اشعار و همینطور ذائقه پذیریشون با اشعار قویتری که سایه یک نمونه ش رو درج کرده قابل مقایسه نیستن
اونجا هم گفتم
درست مثل مقایسه یک پراید سالم و خوب و بدون تصادف ...با یک دستگاه پورشه آخرین سیستمه !!

البته مسلما بهتر از من میدونین که امروز اینگونه اشعار خیلی مد شدن.البته کار ساده یی هم نیست و این دسته از شعرا نسبت به بقیه کسایی که در عرصه شعر قلم می زنن انصافا هنوز یک سر و گردن بالاترند.به هر حال اینم بخشی از تحول شعر امروزه

ممنون از توضیحات مفیدتون

فرداد پنج‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:26 ق.ظ http://ghabe7.blogsky.com

بین دریای مشکیِ مویت، بازهم فرق از وسط وا کن
تا دوباره کسی نگوید که معجزه رود نیل می خواهد...

آقا عجب وزن توپی داره این شعر...گذشته از مضمون با صفاش....
من درمورد شعر نمی تون تخصصی حرف بزنم ولی دلم نیومد که یادی از حسین منزوی که غزل نوین وامدارشه نکنم...یادش همیشه پایدار که خوب راهی رو شروع کرد.
هنگام وصل ماست به باغ بزرگ شب
وقتی که سیب نقره ای ماه می رسد....
***
همه چیز زیبا بود شعر و انتخاب به جای تو...برای این روزامون...
دمت گرم و سرت خوش باد برادر.

سلام برادر
خوبی ؟

این شعر آقای سیرجانی از برخی جهات خیلی شعر با ارزشیه
به هر حال فراز و فرود هایی هم داره
به نظر من هم این بیتی که شما بهش اشاره کردی واقعا شاه بیت غزلشه

چه بجا از مرحوم منزوی یاد کردی
امکان نداره اسم منزوی بیاد و شعر ماه و پلنگش جلوی چشمم خودنمایی نکنه
اگه وقت و حوصله یی بود برای پست بعدی حتما میرم سراغ اون غزل

مرسی فرداد عزیزم

فریناز پنج‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:27 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

هی می خوام هیچ چی نگما

هی نمی ذارید شما مردا

چارپای اصیل؟

ای باباااا

مردم مردای قدیما

مردای الان به خودشونم توهین می کنن

نخیر...
منظورش این بوده که اگه اسب میخواید به خودم بگید براتون فراهم میکنم

من نمیدونم شماها چرا به مردا همه ش به دیده ی سوار شدن نگاه می کنید؟؟ !!!

فریناز پنج‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:29 ب.ظ

ولی آقا آفتاب سرزمینی

چندین بار خوندمش...
شعرش بی نظیر بود تو مفهوم واژه های خاص! و استعاره های شاهکار

نه!
انگار سلیقه مردا هم می تونه خوب باشه ها



اختییییییییااااار دارید

مگه بنده شعر بد هم انتخاب می کنم که بذارم در معرض دید دوستان ؟


ضمنا
قویا رد می کنم حرفتونو
ما مردا اگه سلیقه مون خوب بود که ...

فریناز پنج‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:33 ب.ظ

ولی میگما
این دوست داشتن های مردونه س که کلمه های خشن داره ها

اصن نمی دونم چرا آقایون اینطورینا
مثلا دوس دارن خشن دوست داشته باشن

شمام همینطوری؟

اُ اُ پس باید یه صحبتی با بانوی سرزمین آفتاب هم داشته باشیما


خب دیگه الان بیخیال شماره فرموندار می شیم چون فعلا کسی قصد نداره بیاد اصفهان

با اجازتون ما رفتیم خونه آقا فرداد



بنده اصلا نه دوس دارم دوس داشته بشم نه دوسم داشته باشن !!

خوب شد ؟



خیالتون راحت بانوی سرزمین آفتاب اینجا تشریف ندارن که به توطئه های سرکار پاسخ بدن کار دارن !! وقتشون پره !

اصفهان
اصفهان
بدو آقا حرکته !!

راستی رفتین اونجا سلام منم به فرداد خوبم برسونین و بهش بگین دلم براش تنگ شده

فریناز جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:40 ق.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

به من چه
از اصفهانی جماعت چه چیزا می خوانا
خب خودتون برید سلام کنید دیگه! سلام کامنتمو زیاد می کنه نتم می ره دیگه


راستی
خب مردا جز سواری دادن مگه کار مفید دیگه ای هم بلدن در تمام طول عمرشون؟

ای خسیس
آخرش مادی بودن خودتو نشون دادی؟


مردا ؟ سواری؟
یعنی من کشتمت !! صب کن با هفت سین بیاییم اصفهان !!! لب همون زاینده رود خدمتت میرسیم ! بدجنس !

[ بدون نام ] جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:29 ق.ظ

سلام.....کاکا کیارش....خوبی مرد؟....
چه خبرا.....اگه نیام که نمیایی......اینبارم اومدم که بیایی آپ نکردم....ولی بیا...
غزل خیلی قشنگی بود...هفت هشت بار از روش خوندم....هم ازش خوشم اومد و هم...ازش بدم نیومد...ولی چند تا ترکیباش بزرگه و به این فضای لطیف نمیاد مثل اصحاب فیل و مسلم بن عقیل و چارپای اصیل....ولی کلا شعر قشنگی بود و منو یاد روزای ع ا ش ق ی خودم انداخت ....ولی...
......
همیشه کوچیکت.....هادی

تو روزای ع ا ش ق ی ت همیشه قشنگن مرد خونگرم جنوبی
حتما میام دیدنت
البته آپ که کردی اومدم و نوشتم ولی بعدش یکی دوبار سر زدم دیدم جدید ننوشتی

موفق باشی داداش

سهبا جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:17 ق.ظ http://sayesarezendegi.blogsky.com/

احیانا شما قولی به من نداده بودید در مورد نوشتن پستی ؟ یعنی پست بعد هم .....

از هولم سلام یادم رفت . سلام.

سلام

بله
حتما
در اولین فرصت
( این از اون جواباس ها ! )

نگار جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:58 ب.ظ


هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایتست به گوشم
مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم
من رمیده دل آن به که در سماع نیایم
که گر به پای درآیم به دربرند به دوشم
بیا به صلح من امروز در کنار من امشب
که دیده خواب نکردست از انتظار تو دوشم
مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم
به زخم خورده حکایت کنم ز دست جراحت
که تندرست ملامت کند چو من بخروشم
مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن
سخن چه فایده گفتن چو پند می‌ننیوشم
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم

سلام . از زیباترین غزلیات سعدیست که بی نهایت دوستش دارم . تقدیم به شما در این روز عزیز .

...
این از اون غزل هاس که دست می بره توی خاطرات بیست سی سال گذشته آدم
هر چی داره رو بر میداره میاره جلوی چشم...


مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم

حضرت سعدی چه بیدادی کرده توی این غزل سوپر معرکه
هر جاشو که میخونی ...

ممنون
یه کم دیر خوندمش
اما هر وقت که بخونی و هر چند بار... بازم تر و تازه س این غزل

سپاس

*ღ* بــ ـهــ ــار *ღ* جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:19 ب.ظ

سلام سلام

کوچیکیو هزار فضولی دیگه

سلام به سرزمین آفتاب...
گرمای خاصی داره اینجا ...حقا که سرزمین آفتابه
منم که عاشق خورشید

آخه معنی اسمم میشه نازِ خورشید
مهرناز ---->> اسم بنده

متنی که نوشتین عالی بود...واقعا عالی...خیلی دوسش داشتم

علیک سلام
خوش اومدید

اختیار دارید.اگه هم گرمای خاصی به نظرتون میرسه فقط و فقط به صرف حضور دوستان فهیم و مهربان و قلم به دست و خوش ذوق و قریحه ایه که افتخار ثبت لینک و نوشته هاشونو توی وبلاگم بهم دادن

اسم شما هم یه اسم اصیل و پر معناست.پس آرزو می کنم خورشید مهر همواره بالای سر شما و خانوادتون بتابه

ممنون از حضور و نوشته زیباتون

سارا.:: زندگی من و همسرم::. شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:14 ق.ظ http://zendegi-manoto.blogfa.com

ا ؟ پس بی صدا میایدو میرید...

از کجا متوجه شدین ؟
نرم افزار جاسوسی گذاشتین؟؟؟

نمیدونم مشکل چی بود که بخش نظردهی وبتون فعال نشد
در اسرع وقت (اصلا همین حالا) خدمت میرسم

جوجه اردک زشت شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:25 ب.ظ

سلام
حاضر

علیک سلام
شما همیشه حاضرید
نه توی دفتر وبلاگ ( که خیلی بود و نبودش مهم نیست )
توی دفتر دل ما ثبت و حاضرید همیشه
جاتونم اختصاصیه و به کس دیگه هم نمیدیم جای شما رو

راستی روی چشمم رو یادم رفت بگم.فقط دل رو گفتم !

*ღ* بــ ـهــ ــار *ღ* شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:39 ب.ظ http://www.gole-hamishe-bahare-man.blogsky.com



منم حاضر

شما هم جاتون بین دوستان ادیب و فرهیخته ما محفوظ و حاضره


پایدار باشید و سربلند

ثنائی فر شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:40 ب.ظ

سلام باز هم امدم تا بخوانم عاشقی هم دلیل می خواهد؟
آشناست برایم این سوال و دیدم رفتنش را در ناباوری برف در تابستان به این دلیل و باز بازگشتش را آنگاه که جواب را خود یافته بود و بعد اما باز هم رفتن را و حالا او هنوز هم نمی داند عاشق هم دلیل می خواهد؟
عاشقی هم دلیل می خواهد
شاید

من که غیبت ندارم منظم منظم هم هستم

گاه دیر جواب را می یابیم
آنقدر دیر که بیمار یا شفا یافته یا مرغ جان از قفس جسمش پریده است

پاسخ باید به هنگام باشد
دیر اگر بیاید...
به قول استاد قهرمان

زودتر بر سرم بیا که نگویند
کار او ز کار گذشته !


خوشحالیم که غیبت ندارید . گاه به ما هم سری میزنید
پیروز و بهروز باشید

سارا.:: زندگی من و همسرم::. یکشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:03 ق.ظ http://zendegi-manoto.blogfa.com

اشتباه متوجه شدی این که اون دختر بدجنسه نیست
این دوست خوبمه

کلا هر کدومشون هستن خودت رو ناراحت نکن
من تازه فهمیدم باید برای هر چیزی فقط اون اندازه بها بپردازم و انرژی صرف کنم که می ارزه نه حتی یه مو بیشتر !

اگه دوست خوبی باشه یه مدت بعد خودش متوجه میشه اشتباه کرده و یا تو توی یه موقعیت مناسب که از نظر روحی آروم باشه براش توضیح میدی و میفهمه

اگه هم نفهمید... تازه میشه مثل من !!!

ثنائی فر یکشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:13 ق.ظ

دست شما درد نکنه روزی چند بار میام تازه شما می فرمائید گاه
عجب
نمی دونم چرا بعضی ها خیلی دیر آپ می شن شما می دونید ؟
از اون جریمه ترسیدم
عرض ارادت

سلام مجدد

اینجوری نگم که زود زود بهم سر نمیزنین دوست بسیار گرامی
( آیکون یک آفتاب حیله گر ! )

بازم ممنون

حسرت سه‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:18 ب.ظ http://www.hasrat9.mihanblog.com

تا به حال جایی نخونده بودمش... معرکه بود

سلام
قابلی نداشت
انشاله شما هم مثل بهترین چای در ضیافت قلب دوستانتون باشین

من از این دوستان خصوصا توی این وبلاگ زیاد دارم
فقط شرمنده شونم که خودم چای خوش طعمی برای ذائقه این عزیزان نیستم

پایدار باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد