سرزمین  آفتاب
سرزمین  آفتاب

سرزمین آفتاب

نشان محبت

آزارم میدهد  

دیدن آن منظره  

که مادری کودکش راسیلی میزند 


ولی کودک بازهم دامانش را رها نمیکند، 


کجاست آن قاضی   

تا حکم کند که مادر منبع محبت است یا کودک ؟!! 


زنده یاد حسین پناهی

نظرات 10 + ارسال نظر
یگانه سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:29 ق.ظ

کودک از نیاز مندی اش هست که دامن مادری که کتکش زده را رها نمی کند...نه از محبت.
من اینطور تصور می کنم.

شایدم محبت خالص یعنی اینکه حتی اگه کتک هم خوردی باز دامن یار رو رها نکن

نمیدونم
شایدم واقعا بخاطر ضعف و نیازه...


این عشق و محبت و این مزخرفات ! عجب حکایتهای راست و دروغ فراوونی دارن ها !!
ملت رو گذاشتن سر کار !
نه؟

*********

ضمنا ...چه عجب از این ورا !؟؟؟

علیا سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:02 ب.ظ

سلام

قاضی قبلا حکم به سیلی زدن کودک مقدر فرموده است وکودک تردید ندارد که از منبع سرشار ازمحبت است که سیلی می خورد
این تمثیلی است ازسوی محبت مطلق که ما بزرگترها گاهی به آن تردید می کنیم.

مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه

سلام
چه عجب !!!!
این طرفا

مهندس خوش اخلاق

این رسمش نیست ها
مدتیه سراغ نمی گیری
یه روزایی می گفتی که ...

علی یار خودت و گل پسرت
روزت مبارک بابای تازه !!

نگار سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:40 ب.ظ

یه وقتایی داغون می کنید ادمو با این سئوالای بی شمار ذهنش ...
من به هیچ قاضی ای تو این دوره زمونه اعتماد ندارم آقا ! محکمه از کجا بیارم حالا ؟!

قاضی... یعنی...
حضرت علی سر یه زره کارش با یه نفر به محکمه کشید
قاضی بلند شد سلام و احترام کنه
حضرت ناراحت شد
به قاضی گفت : با فاصله مساوی از ما دونفر بشین و قضاوت عادلانه کن و در نظر نگیر که من کی هستم و آیا منو می شناسی یا نه !!!!!

سوال بی شمار کدومه ؟
یه دیوار بیارید من کله مو بکوبم بهش!! آخه الان قضاوت ها اینجوریه ؟؟؟؟؟؟؟

خب حق داره بچه
فقط به حکم قاضی دلش داره رفتار می کنه !!!

بعدشم من هنوز سوال اصلیمو نپرسیدم !!

شنگین کلک چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:30 ق.ظ http://shang.blogsky.com

درود
و امید که شاهد چنین صحنه هایی نباشیم
روحش شاد

سلام سالار

هر بار که کامنتت رو می بینم
می دونم که باید یه چیز متفاوت بخونم

ممنون که هستی و میای


سپاس
خدا رحمتش کنه
واقعا بعد از مرگش دست نوشته هاش به بقیه گفت که حسین پناهی کی بود !
و حیف...
چه دیر
مثل همیشه!!!

سایه جمعه 19 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:06 ب.ظ http://bluedreams.blogsky.com/

این پست و دوست نداشتم .. چیزی نمی تونم بگم

ولی قابل تامله ..

همینکه قدم رنجه کردین
خوندین
و از همه مهتر
کامنت گذاشتین
خیلی برام قابل احترامه
متشکرم

ثنائی فر شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:59 ب.ظ

و از آن کودک کودکتر می شویم اغلب / گاهی که با کوچکترین شبه سیلی دستمان رها می شود از بزرگمان و فرسنگ ها فاصله حاصل سیلی نخورده می شود

انتخاب هاتان جای تحسین دارد

خوشا به سعادت کودکان
حتی در عشق و قهر و دوستی

یاد قیصر بزرگ گرامی باد:
قهر می کردیم به شوق آشتی ...

ولی امروز قهر می کنیم چون کینه جلوی چشمامون یه دیوار کشیده

متشکرم

حسرت یکشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:58 ق.ظ http://www.hasrat9.mihanblog.com

خیلی عالی بود. تا به حال جایی نخونده بودمش

سلام
خواهش می کنم
شما لطف دارید

ثنائی فر یکشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:04 ب.ظ

بگوئیدش بزند سیلی آخر را دستم را دیگر رها نمی کنم که مباد گم شوم که بلکه بیدار شوم از ضرب سیلی آخر

ای بت نازنین من ، دست من است و دامنت

سرو سمن برین من، دست من است و دامنت

دل شده پای بست تو ، فتنه ی چشم مست تو

تا چه کشم ز دست تو، دست من است و دامنت

قبله دل سرای تو ، کعبه جان هوای تو

روی من است و پای تو ،دست من است و دامنت

لعل لبت شفای من ، کید غمت سزای من

گر نکنی دوای من، دست من است و دامنت

شمع من است روی تو ،عمر من است موی تو

جان من است بوی تو ،دست من است و دامنت

بر سر ره به خواریم ، چند کشی به زاری ام

گر تو چنین گذاری ام، دست من است ودامنت

جان و جهان من تویی، سرو روان من تویی

روح وروان من تویی، دست من است و دامنت

ننگ برفت و نام شد ، صبح برفت و نام شد

عیش دلم تمام شد ، دست من است و دامنت

گر بزنی به خنجرم، جز ره عشق نسپرم

رومی خسته خاطرم، دست من است و دامنت

گر چه ز مه نکو تری، لاله رخ و سمن بری

عهد به سر نمی بری ، دست من است و دامنت

عهد مرا شکسته ای ، با دگری نشسته ای

جان و دلم بخسته ای ،دست من است و دامنت

خاک درت گزیده ام ، به ز تو کس ندیده ام

از همه کس بریده ام ، دست من است و دامنت

ثنائی فر دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:23 ب.ظ

دست من است و دامنت

چه زیبا بود آن روزگاران
سپاس

سلام
سپاس
درود

باران دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 06:33 ب.ظ http://taranome-baran.blogsky

سلام دوست عزیز
به به چه گفته قشنگ و دل نشینی
زنده یاد حسین پناهی
ممنون از مطالب خوبتون و احساس قشنگ و پاکتون
مرسی که به من سرمیزنید و با نظرات قشنگ و مفیدتون راهنما و مشوقم هستین
دوست خوبم منتظر نوشته های خوبتون هستیم موفق و پاینده باشید

سلام
چوبکاری می کنین؟

اختیار دارید
شما انقدر خوب جلو رفتید که احتیاج به راهنمایی امثال من ندارین
موفق و سربلند باشید
حتما خدمت می رسم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد