سرزمین  آفتاب
سرزمین  آفتاب

سرزمین آفتاب

وبلاگ چیه ؟

حدودا 14 ماهه دارم مرتکب نوشتن توی وبلاگ می شم

وبلاگ قبلی از تیر تا  دی ماه( فکر می کنم) کار کرد و این وبلاگ کمی بعد متولد شد


هنوز تعریف روشنی از وبلاگ  جایی ندیدم

وبلاگ برای چه کاریه؟

به چه منظوری باید توش نوشت؟

شعر؟
سیاست؟

ادبیات و هنر و تاریخ؟

بیزنس؟

طنز؟

دوست یابی؟

کپی کردن نوشته ها و کارای دیگران و به جای نوشته ی خود  جا زدن؟ (البته نقل مطالب هم خیلی خوبه هم مفیده.به شرط اینکه قصد فرد این نباشه که بگه خودم ...)

روز نویسی و خاطره نگاری و اشتباه گرفتن با دفترچه خاطرات شخصی؟بعد هم بگه: من واسه دل خودم می نویسم !!!

و...


یکی تنهاس دنبال دوست می گرده

یکی داره متن هاش رو به چالش می کشه تا عیوبش برطرف بشه و پیشرفت کنه

یکی ( مثل استاد قهرمان) کار ارائه می ده یکی از یکی قشنگ تر

یکی دنبال دوتا شعر خوبه

یکی هنوز نمی دونه چی می خواد  (شاید مثل من)

یکی رو آب برده

یکی خودشو به باد داده

شده عین خیابونامون...هر کی داره یه جور راه می ره...همه هم فکر می کنن فقط خودشونن که درست می رن و بقیه یا عوضی ان یا عوضی میرن

یکی عقده هاشو داره ارضا می کنه



یکی به من بگه وبلاگ چیه؟



پی نوشت:

یا نگاه من مشکل داره یا یه عده هنوز نمی دونن وبلاگ برای چه کاریه؟ یحتمل منم انگار درست نمی دونم...اما هر چی که هست اینی نیست که یه عده دارن انجام می دن ! 

روی صحبتم با فرد خاصی نیست! 

 

یه خواهش: توی نظراتتون لطفا اتهام نباشه و انصاف رو هم در نظر بگیرین. ممنون

نظرات 26 + ارسال نظر
hamid دوشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 08:51 ب.ظ

می تونم بپرسم که چه مطلبی شما رو آزار داده ؟
با این حرفایی که زدی ، خجالت کشیدم آدرس وبلاگمو توی کادر مخصوص بنویسم .

سلام
این حرفا چیه؟
خجالت چرا عزیز؟
آدرس وبلاگتو بنویس
با افتخار خدمت می رسم و می خونم

روی صحبتم با یه فرد خاص یا یه پست خاص نبود
اما
نشونه هاش رو زیاد می شه دید

سوالمم جدی بود
با این آشفته بازار ، تعریفام از وبلاگ بدجوری داره متلاشی میشه
خودت که می بینی که چه خبره !

فریناز دوشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:23 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

تعریف بلاگ اسکای از وبلاگ تقریبا تعریف خوبیه

http://www.blogsky.com/Weblog.bs

حالا اینو بخونین تا واسه نظرات شخصی هم خدمت می رسیم

ممنون

اما نه از این لحاظ !

سهبا دوشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:40 ب.ظ

من فکر میکنم شما خیلی سخت می گیرین جناب برادر . به نظر من فضای وبلاگ , یه مکان مخصوصه فرد هست که میتونه عین خونه ش هر طوری میخواد توش زندگی کنه , منتها چیزی که مهمه , اینه که اینجا در و دیوار خونه همیشه باز و عمومی هست و عین یک دهکده جهانی که همه رو در فضای تو شریک میکنه میمونه ! پس باید خیلی قواعد اخلاقی و انسانی رعایت بشه . به طور مثال ادب و احترام به حریم دیگران از مهمترینش هست و البته بدیهی ترینش وبجز اون مثلا میشه به رعایت حق کپی رایت در این فضا هم اشاره کرد.
اما اینکه بگیم وبلاگ صرفا باید ادبی نویس باشه , یا مثلا خاطره نویسی باشه , یا ... به نظرم محدود کردنه که با تعریفهای این فضای گسترده مجاز , جور در نمیاد .
البته این نظر منه و میتونه خیلی متفاوت با عقاید دیگران باشه .

سلام
1- سخت نمی گیرم. اما باور کنین خیلی هم شل و وارفته نیست قالب های شفاف و معلومی که دور حریم شخصیت و تربیت و سواد و فرهنگ وجود داره

2- با تعریفتون از " مکان مخصوص فرد...که می تونه عین خونه ش توش زندگی کنه..." و تعمیم نسبی اون به وبلاگ...جسارتا اصلا موافق نیستم

من فکر می کنم وبلاگ مثل بالکن یا باغچه یا نمای بیرونی خونه هر کس یا حداکثر مثل اتاق پذیراییشونه

خدای نکرده خیلی جاهای خونه هست که اصلا نمیشه دیواراشو شیشه یی تعبیه کرد !! منظورم پنهان کاری نیست. منظورم احترام به حریم و حرمت مهموناییه که میان و میرن و مثلا نمیشه به بهانه شفاف و صادق بودن دربِ ...ببخشید ...دبلیو سی رو هم براشون شیشه یی کرد !
دیوار حرمت ها تحت هر شرایطی برای من قطور و فلزی معنا می شن

3- با ادامه تعریفتون در مورد اینکه نباید وبلاگ رو محدود به فلان و فلان موضوع کرد بسیار موافقم . اشاره ی مفید و خوبیه.

4- ممنون که وقت گذاشتید و جوابی از سر شعور و فهمی که همواره از شما سراغ داشتیم رقم زدید

سپاس

مریم سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:21 ق.ظ

سلام
خوبی؟
شبت بخیر باشه
خو من نظرمو بگم؟
من به شخصه یکی از دلایل وبلاگ نویسیم اینه که نوشته هامو به چالش بذارم
که اگه روزی بزرگ شدم و خواستم نویسنده بشم بدونم اکثر مخاطبام چجور نوشته ای رو قبول دارن
کوتاه نویسی؟داستان بلند؟
یا نه نوشته های مثلا عاشقانه یا طنز؟
من چون اونقدری پول ندارم که نوشته هامو بدم برای چاپ مجبورم فعلا با این روند بسازم تا شاید روزی پولدار شدم... بعد دیدم که نوشته هام ارزش چاپ دارن میذارمشون برای چاپ
بله اینجوریاس

ممنون بابت نظر

انشاله در پایان یه جمعبندی شاید بشه ارائه داد

یگانه سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:33 ق.ظ http://yeganeh98.blogsky.com


سلام آقای ضربدر
.
.
.

حالا حتما باید بگیم چرا وبلاگ درست کردیم وتوش می نویسیم؟
.
.
.

نمی دونم شما می تونید درک کنید یا نه
اما گاهی آدمی مثل من نیاز پیدا می کنه که از واقعیت دور باشه
که شاید گاهی بشه موقعی که ناراحت هست از ناراحتیش کاسته بشه
یا حتی گاهی در حد یک لبخند
گاهی نیاز پیدا می کنه که حس کنه قابل احترام هست و ارزش داره
و
این حس محترم بودن ارامش خیلی عجیبی داره

در هر صورت
بابت تبریک روز دختر هم ممنون

سلام

ممنون که اومدی و نظر دادی

خیلی خوشحالم کردی

البته اجباری در کار نبود
یه سوال بود نه خدای نکرده بازجویی

صرفا سوال بود که ببینم چرا یه عده تلقی بسیار نادرستی از وبلاگ دارن
نه اینکه تلقی من درست باشه ها
اما
خیلی جاها
خیلی وبلاگها رو می رم و می بینم
بعدش از اینکه وبلاگ دارم یا شرمنده می شم یا به خودم دری وری میگم

قرار نیست توی وبلاگمون هر خزعبلاتی رو بنویسیم


خواهش. یه تبریک خشک و خالی که قابل تورو نداشت

الهام سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:54 ب.ظ http://sampad82.blogfa.com

تو بلاگ بنویس واسه دلت

اشارتی ظریف

دل نویسی

ممنون

حسرت سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 02:57 ب.ظ http://hasrat9.mihanblog.com

متن جالبی بود. اتفاقا من هم قصد داشتم به زودی مطلبی در مورد این آشفته بازار بنویسم.من فکر میکنم هر کس میتونه هر چیزی که دوست داره در وبلاگش بنویسه و از این بابت مشکلی نیست اما چیزی که آدم رو آزار میده کپی کردن نوشته های دیگران بدون ذکر منبع در وبلاگهای شخصی هست. ایکاش وبلاگ هرکس مکانی بود که وقتی واردش میشدی با دنیای خود اون آدم مواجه میشدی و نه یک دنیای تقلبی با نوشته هایی که هرکدوم متعلق به انسان دیگر و طرز فکر دیگری هست.

سلام
چقدر خوشحال شدم که شما هم اومدین

در مورد کپی کردن از وبلاگ سایرین...متاسفانه این موضوع داره به شدت زیاد می شه
به قول شما اگه ذکر منبع بشه مشکلی نیست و باعث نشر بهتر اون متن و معرفی صاحبش هم می شه
اما...سایر دوستان هم اشاره یی گذرا به موضوع کپی رایت کردن

خیلی ممنون که اومدی و انقدر ساده و مفید نظر دادی

فریناز سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 08:53 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

بله خب از اون نظر بلاگ اسکای بود

منم که نظرمو در مورد خاص وب خودت تو پست تولد وبم کامل گفتم دیگه

یه وقتایی خوبه راه های بقیه ی آدما رو هم دریابی
مقصدمان یکی ست
وبلاگ واقعا می تونه کمک کنه
به شرط اینکه اول با خودت بعد با خونه ی دلت صادق باشی

یه تعریف جدید

صداقت با خونه دل

عالی بود
ممنون

فریناز سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 08:57 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

وبلاگ یعنی یک هیچ به نفع من علیه فاصله های پاک

فاصله های پاک؟


فوق العاده بود
بازم ممنون

ریحانه سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 09:19 ب.ظ

من و وب :

وبلاگ حیاط خلوت دل و ذهنه ...
توش میتونی راحت بنویسی بدون ترس از اینکه چه کسی و با چه طرز فکری تو رو میخونه و نقدت میکنه....
میشه همه ی حرفهای بقیه رو با لحن خودت بخونی و حتا متوجه حس و حال اون هنگام نوشتن هم نشی ...
خیلی وقتها با بغض نوشته میشه ولی خیلی ها با لبخند میخون و یا بالعکس...
و همچنین تنها جاییه که آدمها فقط از لحاظ طرز فکر و سلیقه مورد نقد قرار میگیرند نه ظاهر و درجه و رتبه اجتماعی !

سلام

ممنون

نظرات درخور توجه و قابل احترامی دارن جمع می شن

امیدوارم بتونم در پایان جمعبندی مناسبی ارائه بدم

فندق سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 09:54 ب.ظ

یک جاییه که هرکس هرچی دوست داره توش مینویسه .
اون متنی هم که میخواستین لینکش اینه
http://mieistorie1.blogfa.com/post-313.aspx

هر چی که دلش خواست؟؟؟؟

ممنون

سهبا سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:17 ب.ظ

دوباره سلام . اومدم محض یه توضیح :
منظورم از اینکه اینجا مثل خونه خودت میمونه با این تفاوت که دیوارهاش شیشه ای هست , نه این بود که باید عین خونه راحت باشی و هر کاری دلت خواست بکنی ! بلکه دقیقا منظورم همین بود که به دلیل اینکه کاملا در معرض عموم هست , ( دیوارهایی از جنس شیشه ) باید مراقب رفتارمون باشیم و هر حرفی و هر عملی ازمون سر نزنه !
به قول شما مثل حیاط خونه میمونه که حتی پوشیده ترین حیاط ها هم ما را مقید به رعایت بعضی اصول می کنند , چون میدونیم بالاخره ممکنه چشمی ما رو ببینه !
نمیدونم تونستم منظورم رو بیان کنم یا نه ! در هر حال ممنون از این بحثهای چالشی !

سلام
بله
خیلی واضح تر شد

شفاف سازی و شیشه کاری یعنی همین

مهرداد سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:56 ب.ظ http://kahkashan51.blogsky.com

سلام دوست عزیز
از بابت اینکه فرمودین محیط های اجتماعی با ید قداستشون حفظ بشه و مطالبی که در بستر آنها نوشته میشه حتی المقدور عام المنفعه باشه موافقم و معتقدم تاثیر به سزایی برتوسعه و رشد فرهنگی داره اما اینکه ما بخواهیم هر کسی با هر سطح معلومات و هر تربیت و فرهنگی که در این فضای نامحدود بر اساس یک چهارچوب معین و موافق با سلیقه افراد خاص و بر وفق مراد گروه خاصی بنویسن کمی دور از انتظار میشه اونوقت میشه دغدقه ی معمول بیشتر کسانی که نمیتونن آزادانه بنویسن شاید شما از کنار ویترین فروشگاه ها که رد بشی به همه ی اونا نگاه نکنی و سعی میکنی به اونایی نظر بندازی که هم برات جالب باشه و هم مشکلتو بابت اون چیزی دنبالش هستی حل کنه فکر کنم تشویق کردن تازه وارد ها در این عرصه کار پسندیده ای باشه و باعث میشه زودتر به پختگی لازم برسن ....
سپاسگزارم

ممنونم که وقت گذاشتید و نظر کاملی نوشتید

البته و مسلما منظور من هم محدود کردن های منفی نبود
کما اینکه هنوز معتقدم وقتی داریم در حوزه ای می نویسیم که صدها چشم بر اون اشراف دارن اون وقت موظفیم یه سری رفتارها و قواعد و ضوابط رو رعایت کنیم و باز هم مسلما منظورم این نیست که این محدودیت ها جلوی دست و دلمون رو بگیره و مانع از انتشار عقاید و سلایقمون بشه

بلکه فقط به عنوان یک ابزار ممیزی باید عمل کنه و نگذاره هر چیزی ( به همون دلیل که در معرض دید سایرین هست ) توی وبلاگ منتشر بشه

بالشخصه معتقدم مثلا جای دعواهای شخصی یا کلمات دور از اخلاق یا چانه زنی های مالی توی وبلاگ نیست
اینها رو صرفا محض نمونه عرض کردم که عزیزان بدونن دقیقا منظور من از کنترل زبان و کلام در چه حیطه و زمینه ای بود

ممنون مهردادجان

سمیرا چهارشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 08:11 ق.ظ http://nahavand.persianblog.ir

واسه هر کی یه تعریفی داره اما من معتقدم باید حرف دل آدم باشه...نوشتن حرفها و گفته های دیگران رو خیلی نمی پسندم و اصولا چنین وبلاگهایی رو بلافاصله بعد از ورود می بندم میام بیرون...بایدبا دل از دل نوشت

سپاس

بعد از مدتها درست در جایی که منتظرش بودم نظرتون ثبت شد
خیلی خوشحالم کردین
ممنون

ریحانه پنج‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 07:51 ب.ظ

روزی هزار بار اگر خواهشم کنند

یا دستهای خسته من را قلم کنند

یا قاضیان شهر شما بی محاکمه

داری برای کشتن این تن علم کنند

هر هفته صبح شنبه اگر روزنامه ها

من را به قتل عمد خودم متهم کنند

من را به دست سیل حوادث اگر دهند

یا سهم شاعرانگی ام را که کم کنند

یا کودکان کوچه که سرگرم بازی اند

وقت عبور من، همه از ترس رم کنند

دست از تو و حلاوت عشقت نمی کشم

روزی هزار بار اگر خواهشم کنند
"استاد مرتضی لطفی"

...من را به دست سیل حوادث اگر دهند...

درود بر این حسن انتخاب

درسته که این شعر از خودتون نیست

اما فقط ذات پروانه می تونه گلهای به این خوبی رو توی آشفته بازار شعر و شعار پیدا کنه

وگرنه پشه و مگس هم حشره اند ولی...

باز هم درود و سپاس

سایه شنبه 1 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 03:27 ب.ظ

سلام بر آفتاب
فکر می کنم با این پست کل بحث نوشتن رو زیر سوال بردید . مثل اینکه بگیم چرا نویسنده ها می نویسن شاعرا شعر می گن یا کارگردان فیلم می سازه و دنبال چیه؟! کتاب یار مهربان است اما آیا هر کتابی رو می خونین؟! شعر برگرفته از روح است ولی بر طبق سلیقه تون اشعار را می خونین !! و یا فیلم می بینین .. وبلاگ فضایی است برای نوشتن حالا هر کی هر چی دوست داره می نویسه ما به قلمشون احترام می گذاریم والی گر دوست نداریم نمی خونیم .( مثل این کامنتهایی که یا تبلیغاتیه یا برا کسب درامد و یا می گه اگر لینکم کردی بگو بلینکمت !! ..) اما همونطور که می نویسیم می خوانیم و می آموزیم .. می خوام صادقانه بگم در این سه سالی که وبلاگ می نویسم خیلی تغییر کردم و دیدم بازتر شده .. دوستان خوبی هم پیدا کردم که اونا رو از وبلاگ نویسی دارم ( برای مثال با بانو طهورا آشنا شدم که اگر وبلاک نبود هرگز این فرصت پیش نمی آمد حتی اگر بیش از چند جمله حرف نزدیم ولی در همون زمان کوتاه فهمیدم چقدر مرا خوب فهمیده اند ) ( و این و بگم همینطور که در دنیای واقعی انتخاب دوستان و رفت و آمد سلیقه ایست و به شباهتهای فرهنگی و اخلاقی مربوطه در وبلاگ هم همینطوره ) در مورد کپی پیست هم باید بگم دیدم که مطالب من و کپی برداری کردن و تو وبلاگشون نوشتن بعضی با اجازه بعضی ها بی اجازه !! ناراحت نشدم ولی به رعایت امانت شدیدا معتقدم حتی یه جمله از کسی بی ذکر نام نویسنده نمی ذارم اگر هم پیش اومده صد در صد سهوی بوده و اگر موردی دیدید سریعا بگین تا اصلاح کنم . مورد دیگه درباره ی روزانه نوشتن و خاطراته .. به نظرم هیچ اشکالی نداره اینجوری وقتی ماجراهای روزانه ی یه نفر و می خونیم می فهمیم چقدر احساسات و زندگی ها شبیه هم هستند ..
من یه وبلاگ دارم که الان خیلی کم روش می نویسم . ولی یه دوره ای خیلی روش فعال بودم چند وقت پیش یه سری بهش زدم یه پست کوچیک گذاشتم و بعد یه دوری توش زدم ! و چون وبلاگی قدیمی است و به قول شما مثل دفتر چه خاطرات می مونه کلی از خاطره ها برام زنده شد و ماجراهایی رو که فراموش کرده بودم به یاد آوردم و تغییرات و حس کردم و خیلی دوستش داشتم در اون لحظه و خوشحال بودم که نوشتم و برام موندن( این پست شما سبب شد برم یه سری اون طرف کمی از ماجراهای این روزها بنویسم تا یادم نرفته !!)
به هر حال بعد از پرحرفی های زیاد که عادتم نیست مگر موارد خاص ! باید بگم وبلاگ نویسی خوبه مثل هر کاری که خوبش خوبه !!
(یادتون باشه آشنایی ما هم از وبلاگ شروع شد آقای ضربدر !!..)( این و جهت انبساط خاطرتون گفتم)
خب برم تا کامنتدونی منفجر نشده ..
باز سوالی داشتین بپرسین ها .. جواب می دیم !!

سلام بر سایه
گاهی شدت آفتاب که ازار دهنده می شه یه سایه خنک خیلی ارزش خودشو نشون می ده
منم از اینکه وبلاگ باعث آشنایی با دوستان محترمی مثل شما و سایر عزیزان شده خوشحالم
البته منظورم زیر سوال بردن ذات نوشتن نبود
که نوشتن زاییده حس و روح آدمه و ضمن اینکه خودش از رشد و بالندگی درون نشات می گیره اما متقابلا باعث استمرار همون رشو بالندگی و...اغلب پویایی هم می شه
از این حیث با شما موافقم و هم نظر
اما... شاید حق با شماست
با نوشتن برخی از خاطراتمون هم دیگران رو خودمون آشناتر می کنیم هم بعد از مدتی دوباره همون خاطرات رو زنده می کنیم

اما
هنوز
کسی از دوستان به صراحت نخواسته اظهار کنه که :
بجز موضوع کپی رایت
خیلی از ملزومات دیگه هم هست که باید توی وبلاگ رعایت بشه
به قول شما وبلاگ ها متنوعند و اگه خوشمون نیومد نمی خونیمشون
نه به این دلیل که وبلاگ خوبی نیستند
بلکه به این دلیل که با سلیقه ما جور نیستن
اما
باور کنید هر جایی
یه تعاریفی و یه حریمی داره
نمیشه هرجور و هر چیزی که خواستیم بنویسیم و بعدش بگیم : خوب دوس نداری نیا و نخون !!!

وبلاگ جای پیدا کردن دوست دختر و دوست پسر نیست
جای شعر دزدی و متن دزدی نیست
اگه از متنی خوشمون اومد موظفیم اسم نویسنده رو ببریم
راستی
جای خالی کردن عقده هامون هم نیست
مشکلات بجای خود
اما عقده ... !!!؟
وبلاگ جای کلمات بی ادبانه نیست
جای چهره عوض کردن و نقاب زدن نیست
جای خیلی کارا و خیلی چیزا نیست

مث یه شب شعر می مونه
نمیشه بریم هر شعر جفنگی رو اون بالا بخونیم و بعدشم بگیم : هر کی خوشش نیومد بیییییب لقش !!! پاشه بره بیرون !!!

توی وبلاگ ما به مهونی دوستامون میریم...دوستامون میان مهمونی پیش ما
باید همیشه حرمت ها رعایت بشه
اخلاق حفظ بشه
لوس بازی نباشه

و البته نکات ارزشمندی هم که شما گفتین توش نوشته بشه

کافیه یا بگم آقای ضربدر بیاد کامل توضیح مجدد و مکفی بده ؟

ثنائی فر شنبه 1 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:00 ب.ظ

باز هم ثنای تنبل جا مونده
خودم میرم پائین کلاس دستهام رو بالا می گیرم

بعضی وقتها به یه وبلاگهایی که سر میزنی اینقدر خصوصیه که آدم خودش خجالت میکشه مطالب رو تا آخر بخونه آخرش هم تهی رفتی تهی برمیگردی دفترچه خاطرات که خوبه با خیلی از جاهای شخصی دیگه هم اشتباه گرفته می شه در هر حال خود من هم از اون طرف بوم افتادم

دلتون نمی دونم از چی پر بوده ولی من رسما اعلام موافقت می کنم
یا حق

سلام
بعضی ها دانش آموز خوب مدرسه هستن
دیر هم بیان مهم نیست

ممنون که اومدین
و
ممنون که متوجه منظورم شدین !

سایه شنبه 1 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:20 ب.ظ

سلا و کافی بود بسی ممنونم
من هم با اونهایی که گفتین جاش تو وبلاگ نیست موافقم ولی این افراد هر جا باشن همینجور عمل می کنن و همین رفتار و دارن . حالا در فضای مجازی که دستشون هم بازتره ..
ولی به هر حال فضایی است که ارائه می شه و هر جور دوست دارن میان جلو و مخاطب و خواننده ی خودشون و دارند ما خودمون باید مراقب حریممون باشیم و هر کسی رو نپذیریم ..
به هر حال در این سنی که هستم و به لطف خدا بهش رسیدم این . فهمیدم که برخی دوستی ها ارزش دارن که حفظ بشن حتی اگر یه دوستی مجازی باشه !.. و در حد خوندن چند خط شعر ..
سپاس ... بحث خوبی بود

ممنون از حضور موثرتون
متشکرم که شما هم می دونین که حریمها کجان و ...

من به داشتن دوستانم در این وبلاگ افتخار می کنم

تک تکشون مایه افتخارن
تک تکشون

[ بدون نام ] شنبه 1 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:24 ب.ظ

سلام کاکا کیارش خوب خودم...خویب مرد...بالاخره کلبه درویشی ما هم به نور قدم جنابتان منور شد...چی شد که یهو یادی از ما حلبی نشین ها کردی.....
چه خبر از اونورا....
خیلی به حرفات فکر کدم که وبلاگ چیه و هدف از وبلاگ زدن و نوشتن چیه و چقدر رو این هدفمون مو ندیم....روز اول که وبلاگ زدم یه نیاز بود...یه نیاز به ورود به دنیایی جدید که از روزمرگی هام به دور باشه.....یه کم اومدم جلو دیدم دنیای جالبیه و دوستای خوبی پیدا کردم دوستایی که حتی از دوستای دنیای واقیم باهاشون صمیمی تر شدم و خیلی بهشون وابسته شدم...دوستایی که هرکدومشون مشکلات خاص خودشون رو داشتن...بعد اون فهمیدم که نه کل بلاگ دوستا نیستن .میشه توش چیزا خیلی قشنگی هم نوشت...چندتا پست گذاشتم که واقعا از نوشتن اونا لذت بردم و واقعا خستگی رو از تن من بیرون برد...یکی از دوستای واقیم یه حرف قشنگی بهم زد که همیشه مرزمه...گفت که تو وبلاگ بنویشس به خاطر دل خودت و نه بنویس بهاطر نظرات دیگران...و منم سعی میکنم بنویسم به خاطر دل خودم ولی باید اعتراف کنم که نظرات دیگران هم واسم خیلی مهمه.....همین
شرممده اگه زیاد و بود و بعضا شاید از هدف دور شدم.....قربانت...هادی

سلام هادی عزیزم
ممنونم که قابل دونستی و بعد از مدتها هم بهم سر زدی و هم نظر خوبت رو نوشتی

متشکرم
بزودی یه جمعبندی از نظرات ارزشمند دوستان همینجا می نویسم
سبز باشی مرد خونگرم جنوبی

مریم یکشنبه 2 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:24 ق.ظ

سلام
بحث ها همینجور داره جالب و جالبتر میشه
نظر خیلی زیبا و پرمغز ارائه شده
بسی ممنونم و متشکریم
و منتظر جمع بندی نهایی
البته با کمی چاشنی صبر

کم کم داره وقتش می شه

ولی دلم می خواد نظر همه رو بگیرم بعد...

سمیرا یکشنبه 2 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:34 ب.ظ http://nahavand.persianblog.ir

راستش اگه کوتاه نظر دادم و رفتم به خاطر این بود که خیلی وقته از بحث کردن توی فضای مجازی خسته ام اما الان حس میکنم باید یه چیزهایی رو گفت..راستش برای خیلی از ماها هنوز جا نیفتاده که وبلاگ یک رسانه است رسانه یعنی وسیله برقراری ارتباط..مثل رادیو مثل تلویزیون مثل روزنامه و مجله ...همونطور که تک تک کلمات و صداها و نوشته های بقیه رسانه ها از میان هزاران کلمه گزینش میشه تا بهترینش نوشته بشه همونطور که هر رسانه کلی پالایش میشه و خط قرمزهای زیادی رو رعایت میکنه وبلاگ هم به عنوان یک رسانه " باید" حریم ها و حرمت ها و خط قرمز ها و محدوده های بسیاری رو در نظر بگیره...نویسنده یک وبلاگ عین خبرنگار رادیو عین گوینده تلویزیون عین نویسنده روزنامه است و نمی تونه هر کلمه ای رو بنویسه هر فکری رو به زبون بیاره...این توجیه ساده انگارانه که وبلاگ عین دفترخاطرات و یا عین اطاق خواب آدمه که میتونی توش هر چیزی بنویسی یا پاتو دراز کنی یا عربده بکشی یا فحش بدی و ....مال کسانیه که یا نمیخوان رسانه بودن این محیط رو باور کنن یا درکشون بیشتر از این بهشون اجازه نمیده ..یا اینکه جای دیگه رو برای بیرون ریختن درونیاتشون پیدا نکردن و دوست دارن به نحوی جلب توجه کنن....قرار نیست توی همه وبلاگها حرف از سیاست و فرهنگ و هنر و ادبیات و جامعه زده بشه یا خیلی کلاسیک و با کلمات و گفتار آنچنانی نوشته بشه میشه حتی روزمره گیها رو چنان قشنگ نوشت که مخاطب لذت ببره میشه دستور آشپزی گذاشت میشه یه جمله کوتاه نوشت میشه یه عکس گذاشت میشه درد دل کرد اما...با درک اینکه این فضا اگر چه متعلق به من است اما عمومی است وباید مرزهای یک رسانه عمومی را رعایت کند...

سلام

باور کنین اینجا توی فونت هام قلم طلاکوب ندارم وگرنه این جمله رو :

{ ...میشه حتی روزمره گیها رو چنان قشنگ نوشت که مخاطب لذت ببره...}

با خط طلا روی سر درب وبلاگم می نوشتم و ثبت می کردم


سپاس
سپاس

سمیرا یکشنبه 2 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:38 ب.ظ http://nahavand.persianblog.ir

من کارشناس امرنیستم اما توی همون یه ذره سوادی که اینور اونور یاد گرفتیم و از بزرگان ارتباطات شنیدیم همه به این امر اذعان دارند که وبلاگ یک رسانه است و وقتی رسانه باشد مستلزم رعایت همه ضوابط یک رسانه...دیگه اینکه یک فضای بی در و پیکر برای بد و بیراه گفتن به مملکت و مادرشوهر و شوهر و بچه و همکار و رئیس و ...باشه نیست..دیگه قرار نیست اونجا آدمهایی که همدیگه رو نمیشناسن ابراز عشقهای تهوع آور کنند به کسی که هرگز ندیده اندش یا نوشابه بازکنند برای خواهر و برادرهای خیالی...دیگر قرار نیست عشاق مثلا سینه چاک هی از غم فراغ دیگری ناله سر دهند و سطحی ترین کلمات را انتشار جهانی دهند و افتخارهم کنند که وبلاگ نویسند...
وبلاگ رسانه است و رسانه حرمت دارد..و این سرزمین حتی اگر مجازی باشد جایگاه حرمت شکنان نیست

کاش همه دوستان این دو نظر سمیرا رو کامل بخونن

با افتخار باز هم عبارتت رو کپی می کنم :

{دیگه قرار نیست اونجا آدمهایی که همدیگه رو نمیشناسن ابراز عشقهای تهوع آور کنند به کسی که هرگز ندیده اندش یا نوشابه بازکنند برای خواهر و برادرهای خیالی...}

خب...
در مقابل این عبارات زیبا...من واقعا حرفی برای نوشتن ندارم

سهبا سه‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:59 ب.ظ

ببخشید پیام تبلیغاتی هنری نمی خواین ؟ دلمون خواست یه غزل بذاریم اینورا :

ما به روی دوستان از بوستان آسوده‌ایم
گر بهار آید و گر باد خزان آسوده‌ایم
سروبالایی که مقصودست اگر حاصل شود
سرو اگر هرگز نباشد در جهان آسوده‌ایم
هر چه از دنیا و عقبی راحت و آسایشست
گر تو با ما خوش درآیی ما از آن آسوده‌ایم
برق نوروزی گر آتش می‌زند در شاخسار
ور گل افشان می‌کند در بوستان آسوده‌ایم
باغبان را گو اگر در گلستان آلاله‌ایست
دیگری را ده که ما با دلستان آسوده‌ایم
گر سیاست می‌کند سلطان و قاضی حاکمند
ور ملامت می‌کند پیر و جوان آسوده‌ایم
موج اگر کشتی برآرد تا به اوج آفتاب
یا به قعر اندربرد ما بر کران آسوده‌ایم
رنج‌ها بردیم و آسایش نبود اندر جهان
ترک آسایش گرفتیم این زمان آسوده‌ایم
سعدیا سرمایه داران از خلل ترسند و ما
گر برآید بانگ دزد از کاروان آسوده‌ایم

با سلام و سپاس
بنده نیز به رسم سنت دیرین غزلی از حضرت لسان الغیب تقدیم دوستان می کنم:

چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد
نفس به بوی خوشش مشکبار خواهم کرد
به هرزه بی می و معشوق عمر می گذرد
بطالتم بس ، از امروز کار خواهم کرد
هر آبروی که اندوختم ز دانش و دین
نثار خاک ره آن نگار خواهم کرد
چو شمع ، صبحدمم شد ز مهر او روشن
که عمر در سر این کار و بار خواهم کرد
به یاد چشم تو خود را خراب خواهم ساخت
بنای عهد قدیم استوار خواهم کرد
صبا کجاست که این جان خون گرفته چو گُل
فدای نکهت گیسوی یار خواهم کرد
نفاق و زرق نبخشد صفای دل حافظ
طریق رندی و عشق اختیار خواهم کرد



منتظر سایر پیام های تبلیغاتی هنری شما هستیم

سمیرا یکشنبه 9 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:56 ب.ظ http://nahavand.persianblog.ir

میگم جذبه رو حال می کنید؟ یعنی اینقدر کلام من نافذ بود که دیگه کلا کسی نیومد راجع به وبلاگ بعد از من نظر بده؟؟؟ نمیخواید جمعبندی کنید؟ زدید به شعر و شاعری؟!

سلام
راستش
خالیه خالی هم نبود
یعنی یکی دوتا کامنت بود
اما چون راجع بع موضوع " وبلاگ چیه " نبود درج نشد
بله
چشم
همین یکی دوروزه خدمت می رسم و یه جمعبندی مختصری تقدیم می کنم

فریناز سه‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:12 ق.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

وبلاگ یعنی یه آینه ی حافظه دار

یه آینه واسه خودت که همه ی لحظه هاتو تو دلش داره و بی کم و کاست نشونت میده

وبمو که ورق می زنم حس می کنم کتاب زندگیمو می خونم و می دم دست بقیه تا مجانی ورق بزنن و یه جاهایی شو نت بردارن واسه خودشون
(توجه کردین؟ مجانی! اونم فریناز اصفهانی)


کامنتای سمیرا و سایه لایک

یعنی من الان دقیقا متوجه ضرورت رعایت حق کپی رایت اونم خصوصا در مورد وبلاگ اهالی مهربان اصفهان شدم !!!!

سایه سه‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:09 ب.ظ

همینجوری اومدیم یه سلامی عرض کنیم و بریم ....

وعلیکم السلام
ممنون
اتفاقا الان داشتم پست جدید می نوشتم نت قطع شد همه ش پرید
:(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد