سرزمین  آفتاب
سرزمین  آفتاب

سرزمین آفتاب

یک هیچ به نفع من علیه فاصله ها*



بعد از پست قبلی و صحبت هایی که در خصوص وبلاگ و تعاریفش شد (و کمی هم چاشنی فلفل داشت!!)  نتیجتا تصمیم گرفتم که این موضوع رو مستقلا به شکل یه پست بگذارم اینجا تا هم ازنظرات دوستان استفاده کنیم و هم به یه جمعبندی برسیم  اما الان به فکرم رسید که بجای جمعبندی شخصی ، چکیده ای از نظرات هریک از دوستان رو (که در پست قبلی زحمت کشیدن و نوشتن) درپست جدید تقدیم کنم. نتیجه ش هم همینیه که الان می خونین.

فقط قبلش یکی دو مورد لازم به ذکره:

اولا عذرخواهی می کنم از همه عزیزان که ناچارم بخاطر طولانی نشدن پست فقط بخشی از نظرشون رو به اختصار اینجا بیارم.

یه عذرخواهی دیگه هم بابت اینکه بخاطر احترام به جمع از ارائه نظر شخصی خودم خودداری می کنم.چون ممکنه این شائبه رو ایجاد کنه که لابد برآیند نهایی همه کامنتها اینیه که من نوشتم. من صرف نظر از اینکه تا چه حد با هر کامنت موافق یا مخالف باشم فقط یه رای دارم!!

( اینم درجواب دوستانی که گفته بودن توی وبلاگت هرررررررچی دوس داری می تونی بنویسی! )

 

**************************************** 


فریناز  (رگبارآرامش)

وبلاگ یعنی یه آینه ی حافظه دار
یه آینه واسه خودت که همه ی لحظه هاتو توی دلش داره و بی کم و کاست نشونت میده
وبمو که ورق می زنم حس می کنم کتاب زندگیمو می خونم و می دم دست بقیه تا مجانی ورق بزنن

وبلاگ یعنی یک هیچ به نفع من علیه فاصله های پاک! ...

 

سهبا ( سایه سار)

به نظر من فضای وبلاگ , یه مکان مخصوصه فرد هست که میتونه عین خونه ش هر طوری میخواد توش زندگی کنه , منتها چیزی که مهمه , اینه که اینجا در و دیوار خونه همیشه باز و عمومی هست و عین یک دهکده جهانی که همه رو در فضای تو شریک میکنه می مونه ! پس باید خیلی قواعد اخلاقی و انسانی رعایت بشه... اما اینکه بگیم وبلاگ صرفا باید ادبی نویس باشه , یا مثلا خاطره نویسی باشه , یا ... به نظرم محدود کردنه که با تعریفهای این فضای گسترده مجاز , جور در نمیاد

 

یگانه (درآستانه نوجوانی)

گاهی آدمی مثل من نیاز پیدا می کنه که از واقعیت دور باشه
که شاید گاهی بشه موقعی که ناراحت هست از ناراحتیش کاسته بشه
یا حتی گاهی در حد یک لبخند
گاهی نیاز پیدا می کنه که حس کنه قابل احترام هست و ارزش داره
و
این حس محترم بودن آرامش خیلی عجیبی داره...

 

الهام ( سمپاد82)

تو بلاگ بنویس واسه دلت.

 

ریحانه (گفتگو در تنهایی)

وبلاگ حیاط خلوت دل و ذهنه ...
توش میتونی راحت بنویسی بدون ترس از اینکه چه کسی و با چه طرز فکری تو رو میخونه و نقدت میکنه....
میشه همه ی حرفهای بقیه رو با لحن خودت بخونی و حتا متوجه حس و حال اون هنگام نوشتن هم نشی ...
خیلی وقتها با بغض نوشته میشه ولی خیلی ها با لبخند میخون و یا بالعکس...
و همچنین تنها جاییه که آدمها فقط از لحاظ طرز فکر و سلیقه مورد نقد قرار میگیرند نه ظاهر و درجه و رتبه اجتماعی !...

 

سایه (رویای آبی )

بلاگ فضایی است برای نوشتن حالا هر کی هر چی دوست داره می نویسه ما به قلمشون احترام می گذاریم والی گر دوست نداریم نمی خونیم .( مثل این کامنتهایی که یا تبلیغاتیه یا برا کسب درامد و یا می گه اگر لینکم کردی بگو بلینکمت !! ..) اما همونطور که می نویسیم می خوانیم و می آموزیم

مورد دیگه درباره ی  روزانه نوشتن و خاطراته .. به نظرم هیچ اشکالی نداره اینجوری وقتی ماجراهای روزانه ی یه نفر و می خونیم می فهمیم چقدر احساسات و زندگی ها شبیه هم هستند ولی به هر حال فضایی است که ارائه می شه و هر جور دوست دارن میان جلو و مخاطب و خواننده ی خودشون و دارند ما خودمون باید مراقب حریممون باشیم و هر کسی رو نپذیریم ..

 

هادی (خورشید بانو)

خیلی فکر کردم که وبلاگ چیه و هدف از وبلاگ زدن و نوشتن چیه و چقدر رو این هدفمون موندیم....روز اول که وبلاگ زدم یه نیاز بود...یه نیاز به ورود به دنیایی جدید که از روزمرگی هام به دور باشه.....یه کم اومدم جلو دیدم دنیای جالبیه و دوستای خوبی پیدا کردم دوستایی که حتی از دوستای دنیای واقعیم باهاشون صمیمی تر شدم و خیلی بهشون وابسته شدم...دوستایی که هرکدومشون مشکلات خاص خودشون رو داشتن...بعد فهمیدم که نه، کل وبلاگ دوستا نیستن .میشه توش چیزا خیلی قشنگی هم نوشت...

 

ثنایی فر (در پی، شناخت)

بعضی وقتها به یه وبلاگهایی که سر میزنی اینقدر خصوصیه که آدم خودش خجالت میکشه مطالب رو تا آخر بخونه آخرش هم تهی رفتی تهی برمیگردی دفترچه خاطرات که خوبه با خیلی از جاهای شخصی دیگه هم اشتباه گرفته می شه...

 

فندق(فصل سوم زندگی)

یک جاییه که هرکس هرچی دوست داره توش مینویسه .

 

مریم بزرگمهر(خدابرایم کافیست)

من به شخصه یکی از دلایل وبلاگ نویسیم اینه که نوشته هامو به چالش بذارم
که اگه روزی بزرگ شدم و خواستم نویسنده بشم بدونم اکثر مخاطبام چجور نوشته ای رو قبول دارن...

 

مهرداد ( کهکشان)

از بابت اینکه فرمودین محیط های اجتماعی با ید قداستشون حفظ بشه و مطالبی که در بستر آنها نوشته میشه حتی المقدور عام المنفعه باشه موافقم و معتقدم تاثیر به سزایی برتوسعه و رشد فرهنگی داره اما اینکه ما بخواهیم هر کسی با هر سطح معلومات و هر تربیت و فرهنگی که در این فضای نامحدود بر اساس یک چهارچوب معین و موافق با سلیقه افراد خاص و بر وفق مراد گروه خاصی بنویسن کمی دور از انتظار میشه اونوقت میشه دغدقه ی معمول بیشتر کسانی که نمیتونن آزادانه بنویسن...

 

حسرت (حسرت،نام دیگر من است )

من فکر میکنم هر کس میتونه هر چیزی که دوست داره در وبلاگش بنویسه و از این بابت مشکلی نیست اما چیزی که آدم رو آزار میده کپی کردن نوشته های دیگران بدون ذکر منبع در وبلاگهای شخصی هست. ایکاش وبلاگ هرکس مکانی بود که وقتی واردش میشدی با دنیای خود اون آدم مواجه میشدی و نه یک دنیای تقلبی با نوشته هایی که هرکدوم متعلق به انسان دیگر و طرز فکر دیگری هست...

 

سمیرا ( دل نوشته های یک دانشجو)

برای خیلی از ماها هنوز جا نیفتاده که وبلاگ یک رسانه است رسانه یعنی وسیله برقراری ارتباط..مثل رادیو مثل تلویزیون مثل روزنامه و مجله ...همونطور که تک تک کلمات و صداها و نوشته های بقیه رسانه ها از میان هزاران کلمه گزینش میشه تا بهترینش نوشته بشه همونطور که هر رسانه کلی پالایش میشه و خط قرمزهای زیادی رو رعایت میکنه وبلاگ هم به عنوان یک رسانه " باید" حریم ها و حرمت ها و خط قرمز ها و محدوده های بسیاری رو در نظر بگیره...نویسنده یک وبلاگ عین خبرنگار رادیو عین گوینده تلویزیون عین نویسنده روزنامه است و نمی تونه هر کلمه ای رو بنویسه هر فکری رو به زبون بیاره...این توجیه ساده انگارانه که وبلاگ عین دفترخاطرات و یا عین اطاق خواب آدمه که میتونی توش هر چیزی بنویسی یا پاتو دراز کنی یا عربده بکشی یا فحش بدی و ....مال کسانیه که یا نمیخوان رسانه بودن این محیط رو باور کنن یا درکشون بیشتر از این بهشون اجازه نمیده ..

... قرار نیست توی همه وبلاگها حرف از سیاست و فرهنگ و هنر و ادبیات و جامعه زده بشه یا خیلی کلاسیک و با کلمات و گفتار آنچنانی نوشته بشه میشه حتی روزمره گیها رو چنان قشنگ نوشت که مخاطب لذت ببره...

همه به این امر اذعان دارند که وبلاگ یک رسانه است و وقتی رسانه باشد مستلزم رعایت همه ضوابط یک رسانه... قرار نیست اونجا آدمهایی که همدیگه رو نمیشناسن ابراز عشقهای تهوع آور کنند به کسی که هرگز ندیده اندش یا نوشابه بازکنند برای خواهر و برادرهای خیالی...


****************************************


به هر حال این هم یک نوع جمعبندیه.قبلا قصد داشتم توی این پست نظرات رو جمعبندی کنم ولی کلا منصرف شدم.چکیده نظرات همه دوستان همینجا هست.هرکس به فراخور حال خودش می تونه نظرشو با نظر جمع تطبیق بده. امیدوارم وبلاگ هاموندر مسیر درستی حرکت کنن.



پی*نوشت:

عنوان این پست از کامنت فریناز گرفته شده.


کامنت ها هم منبعد( البته فعلا موقتی) تاییدی نیستند ! 


نظرات 17 + ارسال نظر
فریناز سه‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:01 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

فاصله های پاک

نطرای دوستان مثل پازل بود
بچینی کنار هم می شه تصویر یه وبلاگ آرمانی

کارتون خیلی قشنگ بود
احسنت به این جمع آوری جالب جناب آفتاب

حق کپی رایت شوخی بودشا جدی گرفتین که

سلام
ممنون از شما و همه دوستان
کار من جالب نبود
زحمت دوستان جالبش کرد

کپی رایت مجانی و شوخی اصفهانی؟
باور کنیم؟

فریناز سه‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:01 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

الان این که تاییدی بود

شرمنده
حق با شماس
یادم رفت تیکش رو بردارم

الان برداشتم

مریم سه‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:47 ب.ظ

سلام
فعلا جهت حاضری
و دانستن اینکه آیا کامنتها تاییدی هستن یا خیر

بزرگمهر
...
...
...
حاضر !

مریم سه‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:48 ب.ظ

و فهمیدم بله تاییدی نیستن

بجای کامنت ها خود پست رو هم بخونید ضرری نداره ها!

مریم سه‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:56 ب.ظ

ولی جدای از هر نظری من به شخصه با پست قبلی و نظرهاشون و این جمعبندی کلی تجربه کسب کردم
کلی نکته یاد گرفتم
خلاصه دست همه درد نکنه

آرش سه‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:03 ب.ظ

سلام بی معرفت
خوبی؟
تا نیام خونه ت خونه م نمیای؟

راستی دستت درد نکنه
کار جالبیه
راستش منم مدتهاس از اینکه چیز بی در وپیکری به اسم وبلاگ بوجود اومده و همه اونو با دفترچه خاطراتشون اشتباه گرفتن ناراحتم
اما نه میشه یه تعریف جامع که همه قبول کنن نوشت نه میشههمینجوری بی سر و ته ( مثل اینی که الان هست ) قبولش کرد. گاهی دیگه خیلی زننده میشه
به هر حال ممنون از زحمت و دغدغه ت

منم لایک حساب کن !

سلام آرش کمانگیر
خوبی عزیز؟
باور کن این ایام اخیر خیلی درست و حسابی به وبلاگ نمیرسم

به هر حال موضوع وبلاگ و ضرورت های وبلاگ نویسی وادارم کرد که اون پست رو بنویسم
و فکر می کنم که دوستان عزیزم هم نظرات جالبی گذاشتن

ممنون که بازم فراموشم نکردی و بهم سرزدی
خدمت می رسم

مریم سه‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:18 ب.ظ

آقا اجازه!!!!!!
ما یه خورده سرما خوردیم آقا
میشه فردا نیایم ؟
آقا درسامون رو هم از حفظیم آقا

سهبا سه‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:31 ب.ظ

سلام . ممنون از این کار زیبا و ارزشمند . فقط ...
اگه جیغ نمی زنین سرم , کاشکی نظر خودتون رو هم میذاشتین ! کی گفته نظر شما مخالف احترام به جمع میشه آخه برادر من ؟
راستی , این نظر چاشنی فلفل نداشت که ایشاله ؟!

نظر و دیدگاه خودم که تابلوئه
منتها عرض کردم که چون من نویسنده این پست هستم ممکنه این شائبه رو ایجاد کنه که از نتیجه کلی حرفای دوستان بخوام نتیجه خاصی رو بگیرم

ولی در مجموع:
من وبلاگ رو یه دفترچه خاطرات نمی دونم
جایی برای دوست یابی نمی دونم
محلی برای دری وری گفتن و نوشتن از بدی های فامیل و همسایه و ... نمی دونم
وبلاگ به نظر من هم یک رسانه س
یک محل و فضای مجازی برای نوشتن های کاملا حساب کتاب دار
نمی گم حتما شعر و ادبیات
اما متن های مودبانه و یا حداقل به درد بخور

واقعا باید یاد بگیریم نوشته های خصوصی یا بی ارزش یا ...رو برای خودمون نگه داریم
وبلاگ یعنی انتشار !

و انتشار
ملزومات خودش رو می طلبه . رعایت های ویژه یی رو لازم داره

اینا که سخت گیری حساب نمی شن؟

سهبا چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:15 ق.ظ

نه قربان ! کاملا به جا و حساب شده فرمودید . من هم موافقم با تعریف شما , کاملا !
ممنون از اینکه سئوال مرا کامل پاسخ دادید .
این سخت گیری جواب فلفل بود دیگه , نه ؟!

بعد...این کاملا !! الان دلیلش چیه ؟ مشکوک به نظر می رسه !!


قبلا شمشیر از روو می بستید ! الان کاملا موافق به نظر می رسید !!


نمی خواید در مورد خود پست حرفی بزنید انشاله ؟

مهدیار چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:01 ق.ظ

سلام
اولین باره وب شمارو میخونم
من فکر میکنم برای وبلاگ تعریف نذاریم بهتره
البته موافقم که نباید مطالب جفنگ و سخیف و زیادی خصوصی و یا فاقد قابلیت انتشار رو توش نوشت
اما به قول دوستاتون محدودش نکنیم به موضوعات هنری و ادبی و تاریخی
یه وب میتونه عاشقانه باشه
صمیمی باشه
واقعا برای دل نوشته بشه

فقط ضوابط حاکم بر نوشتن رو رعایت کنه کافیه

ببخشید که طولانی شد

ممنون از حضورت مهدیار جان
امیدوارم اولین بار که اومدی جوری نباشه که بری و دیگه نیای
خوشحال می شم که باز هم بیای و نظر بدی
ممنون

فریناز چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:32 ق.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

دیگه بستگی به شناخت شما از اصفهانیا داره

من بودم باور نمی کردم


راستی
تو جوابتون به سهبا
به نظر من وبلاگ یه دفترچه خاطرات نیست ولی میشه خاطره های خوبو توش ثبت کرد

یه مکان واسه دوستیابی نیست ولی می شه دوستای خوبی رو پیدا کرد

در کل رو خط اصلیش پیش بره هم ثواب دنیوی داره هم اخروی هم اینکه می تونین مثل امروز یه سری تو اصفهان بزنینو لذت ببرینو برگردین تو خونه تون

دیگه همینا

با تعاریفت از وبلاگ با این حدود و ثغوری که مشخص کردی کاملا موافقم
کلا هر چیزی حد و حدودش رعایت بشه می تونه چیز خوبی باشه

اصفهان و گشت و گذار اینجوری؟ بله...بله...متوجهم
میزبان اصفهانی باشه آخر و عاقبت بازدید ما هم از اصفهان همین می شه!

ثنائی فر شنبه 15 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:33 ق.ظ

چه کار سختیه که خودمون جمع بندی کنیم
آقا ببخشید چند نمره داره ؟
سلام و درود
این نیز زیباست

ثنائی فر شنبه 15 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 06:26 ب.ظ

سلام
تعادل ندارم دیگه یا نیستم یا زیاد هستم ولی هستم حتی وقتی نیستم تا هستم پست بعدی رو بزارید که جا نمونم

سلام
شما با اینکه کم می نویسین
اما همیشه خوب می نویسین
ممنون که وبلاگ براتون مهمه
این خیلی با ارزشه

فرداد یکشنبه 16 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 06:51 ق.ظ

سلام به دوست گل و با معرفتم
از اونایی هستی که خیلی زود دلم برات تنگ میشه ...ولی خب.چه میشه کرد....
بابت همه لطف هایی که به من داری تشکر.
بازم ازت ممنونم برادر گلم.

سلام بر فرداد عزیزم

خوبی مرد مهربون ؟

جات بد جوری خالیه

با هیچی و هیچ کسم پر نمی شه

لطفی نبوده
شرح خوبی های خودت بوده هر چی گفتیم و نوشتیم

همیشه سبز باشی

منتظرتیم
دیر نیای عزیز

یگانه چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:53 ب.ظ http://yeganeh98.blogsky.com


آقای ضربدر شما از چه اصطلاحات جالبی استفاده می کنید!

جدآ ؟

یگانه پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:20 ب.ظ http://yeganeh98.blogsky.com

الان این جدا از اون جدا ها بود که از صد تا فحش بدتره؟!

نه. جدآ از اون جدآ ها نبود !

نیمه جدی دوشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 04:38 ب.ظ

پست قبلیو همراه کامنتای دوستان خوندم . بعد دیدم خودتون همه رو اینجا جمع کردین.
خاطره نویسی بدون این که هیچ حرف خاصی توش باشه و روزمره ی یه آدمو واو به واو روایت کنه به نظرم یه کم برای انتشار توی فضایی مثل وبلاگ مضحکه. اینکه توی وبلاگت بنویسی زنم اینو گفت و شوهرم این کارو کرد و بچم این جوری شیرین زبونی کرد و چی پختم و چی خوردم و چی پوشیدم و .... واقعن خنده داره. یادمه تو یکی از کامنتاتون برای نیمه جدی نوشته بودین که اتفاقن یه همچین وبلاگایی خیلی هم طرفدار دارن. درست میگین . دقیقن همین طوره . نمییدونم انگار وبلاگا رفتن به یه سمت و سوی عجیبی . یعنی آدمایی که حرفی برای گفتن دارن کمتر سراغشون میان. درست برعکس اوایل دهه ی هشتاد که آدمای واقعن قدری وبلاگ نویسی می کردن.
با وجود این که خودم هم یک خانم هستم ودلم نمیخواد این حرفو بزنم ولی یک جور زنانه نویسی آن هم از نوع دغدغه های زنان خانه دار سنتی با یک رنگ و لعاب و بزک امروزی زیادی عمومیت پیدا کرده.
حتمن خودتان هم متوجه این موضوع شده اید که این روزها تعداد وبلاگ نویسهای خانم بسیار بیشتر از آقایان است که فضای وب را جای مناسبی برای درد دل های روزمره یا شوافهای مسافرت و بچه و شوهر و خرید و مهمانی اینها دانسته اند .
و این دقیقن همان موضوعی است که زیادی آزارم می دهد . گاهی فکر می کنم دقیقن افتاده ام توی همین مسیر . می ترسم و کنار می کشم .
از طرف دیگر همین افراد نه تنها اکثر وبلاگ نویس های امروزی را تشکیل می دهند بالتبع اکثریت وبلاگ خوانان نیز از همین گروهند. در نتیجه هیچ حرف جدیی ، جدی گرفته نمی شود. هر چیزی که کمی فکر را درگیر کند نادیده گرفته می شود. برای همین من من درمانده شده ام . نمی دانم همرنگ جماعت شوم یا کلن بی خیال وبلاگ نویسی.

سلام
شدیدا حرف دل منو زدین
پس من سکوت می کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد