سرزمین  آفتاب
سرزمین  آفتاب

سرزمین آفتاب

تا کور شود ... !

امروز طبق معمول که دستم تا به کامپیوتر ( و ایضآ اینترنت-البته از نوع گازوییلیش) می رسه با سرعت خودمو به وبلاگ می رسونم ، وبلاگ رو باز کردم و داشتم از روی لینک دوستام و دوستای دوستام ! و دوستای دوستای دوستام !! نوشته هایی - از نوع از هر چمن گُلی- می خوندم که یه چیزی بدجوری ذهنم رو درگیر کرد... و نتیجتا... یه کشف بزرگ !!


کاری به اسامی آدمها ندارم که برای یه آدم تند مزاج کج سلیقه مثل من بزرگی افراد به اسمشون نیست و مثلا اگه همه می گن شاملو* خیلی شاعر بزرگیه من یکی تا خودم ازش خوشم نیاد نه شعراشو می خونم نه بزرگ حسابش می کنم... ولی تعجبم از اینه که گاهی به وبلاگ آدم های درست و حسابی و معروف و باسواد و... ( حالا همه پوئن های مثبت رو برای یه نفر تصور کنین خودتون ) که سر می زنم می بینم باز دید کننده امروز : 63 نفر

بازدید دیروز201 نفر و ...

صبح ساعت 9  کلیک کلیک کلیک رسیدم به یه وبلاگ ( توی لیست لینک های من نیست. نکشین خودتونو ! ) نویسنده ش یه خانومه ظاهرا ! یه لینک سرکاری هم گذاشته که یعنی لینک وبلاگ شوهرشه. اما از لحن نوشته کاملا معلومه که نویسنده اون وبلاگ هم خودشه

بگذریم

چشمام چهارتا شد وقتی ساعت 9 صبح آمار بازدید امروزش رو دیدم : 3879

و آمار دیروزش : 4900


نه وبلاگش آموزشیه. نه عکس از خودش گذاشته. نه قربون صدقه مردم رفته. نه تلفن داده و گرفته.نه چیزی برای کپی برداری توشه . نه ... !ظاهرآ هم فقط داره بخشی از زندگی روزانه ش رو می نویسه اما...

اما چیزایی هست که این آمار رو اینجوری کرده .مثلا : این آدم موقع نوشتن بسیار زیاد و جا و بیجا عبارات و تیکه های کوتاه و بلند انگلیسی شوت می کنه وسط جمله و پلیز و اوه مای گاد و نات آنلی و بات آلسو و پلیز و  دیفالت و اکستنشن و پالت ومای کلازت و ماگ و اُور دوز و ...عبارات دم دستی زیادی از این قبیل به وفور توی نوشته هاش دیده می شه. جوری که فکر می کنی این آدم اصالتا انگلیس یا آمریکا دنیا اومده و بعدابه خاطرنیاز، فارسی هم یاد گرفته.

یه دلیل دیگه : از عالم و آدم ناراضیه و باباش یه پولدار بیکار و باحاله که سی چهل میلیون پول خوردشه و مادرش یه استاد مهربون و آروم و خودش و بقیه اعضای خانواده ش هم خیلی شاد و با حال و ( ببخشید های کلَس )و تحصیل کرده و زیباو... هستند.

مرد و زن هم رفتن توی کامنت دونیش و قربون صدقه ش رفتن و به زمین و زمان هم فحش بده ( که می ده ) همه تاییدش می کنن وسعی می کنن با دلداری و دادن حق بهش ، آرومش کنن...

اونم چی؟

روزانه نزدیک به 5000 نفر! بازدید کننده !


این آدم

موضوع پست من نیست.گفتم که. تا کور شود هر آنکه نتواند دید.

موضوع من و ماییم


تا یکی یه جوری حرف می زنه ، فوری یا یه چیزیمون می شه یا به فکر یه چیزایی می افتیم.

هم جنس هم باشیم یا عقده حقارتمون یا ادعاهامون گل می کنه یا با فراموش کردن خودمون پا روی همه داشته ها و نداشته هامون می ذاریم.انگار که اگه با اون فرد همصدایی کنیم به داشتن تمام چیزای نداشته مفتخر می شیم یا ما رو هم همونقدر های کلَس محسوب می کنن !


مشکل ماییم که تا یکی ( چه راست چه دروغ ) داشته و نداشته های مادی و اخلاقی و خانوادگیش رو به رخ می کشه  عین شکلات آفتاب خورده وا می ریم...


ای وای از دست خودمون



*‌ نوشت:

منظورم شخص شاملو نیست.صرفا یه مثاله.

نظرات 41 + ارسال نظر
سایه شنبه 29 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 06:47 ب.ظ

این هم یه جورشه دیگه . لابد با سلیقه ی عموم جور در اومده . فرقی هم نداره برا ی من .. شلوغی رو ذاتا دوست ندارم .. بازدید امروز به یمن و مبارکی تا حالا 13 بوده .. بزن کف و ...

نه
سلیقه عموم نیست
سلیقه یه عده از ماست
که آبروی خودمونم می بریم با این رفتارامون

شلوغ و خلوتش مهم نیست
مهمش اینه که تا طرف کمی ادا اطوار در آورده هزار تا آدم دوروتر از من مشوقش شدن
گفتم که
مشکل از ماست

...

13 که خوبه
وبلاگ یه تشکل بزرگ دانشجویی در یک دانشگاه معتبر همین شهر روزی 10 تا هم نداره !!!! اما وبلاگ اونجور دوستان ...ما که بخیل نیستیم ! ولی کاش محتوایی هم باشه و نتیجه یی هم ایضآ !!

سهبا شنبه 29 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:39 ب.ظ http://sayesarezendegi.blogsky.com/

چی بگم من الان ؟ میشه صرفا یه حاضری بزنیم تو این سرای آفتاب مهربانی ؟!

چی بگید؟؟؟؟
والله فکر کنم کامنتدونی برای اظهار نظره !

یه رفتار اجتماعی از چشم من ناپسند اومد و یه پست در موردش گذاشتم
همین

مهرداد شنبه 29 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:49 ب.ظ http://kahkashan51.blogsky.com

سلام
حق با تو ِ عزیز
دلم میخواست همین بلاگر پرطرفدار که اینقدر حرفای آموزنده برای گفتن داره و ظاهرا" از توان مالی بالایی هم برخورداره ، یه سمینار زنده برگزار کنه اونوقت ببینیم بعد از اون رو نمایی از شاهکار خلقت آیا بازم 5000 کامنت روزانه داره یا نه !؟ یا بازم این خیل بیکار بابت مفت نوشته هاش سر تایید فرو میارن .!؟.
ببخشید عزیز آفتابی

سلام مهرداد جان

ندید بهت قول می دم حتی 10 تا هم از اون 5000 تا کم نشه !


ممنون که نکته رو بخوبی متوجه شدی
یه عده بی کارند
یه عده بی تفکر و رای و اراده

این دومی بدتره

همیشه در اوج باشی مرد کهکشانی

پسر روانی یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:09 ب.ظ http://www.tandyseroya.blogsky.com

به همکیشی
مرا نیز از تبار ِ خویش بپندار ...
کلا موافق ِ فرمایشات ِ حضرتعالی هستم (( دربست))

تبار من و تو
از سرو است
بلند است
هم قامتمان
هم زبان سرخمان

و
زبان سرخ
سر سرو ! می دهد بر باد!!

خوشحالم از حضورتون
و
لینک شدید

سمیرا یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:05 ب.ظ http://nahavand.persianblog.ir

خب منم از این دست وبلاگا زیاد دیدم و دروغ چرا خودم خواننده چند تاش هستم شما بذار به حساب اینکه وبلاگ واسه اونا دفترچه خاطراته نه یک رسانه..خب اینم یه جورشه دیگه....راستی آدرسشو بده ما هم بریم به فیض برسیم

اختیار دارید
شما که خودتون خواننده ی چند تاشون هستین !!


آدرس کجا رو؟ فیضیه رو؟؟

ریحانه یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:03 ب.ظ

این روسری آشفته ی یک موی بلند است
آشفتگی موی تو دیوانه کننده است
بالقوه سپید است زن اما زن این شعر
موزون و مخیل شده و قافیه مند است
در فوج مدلهای مدرنیته هنوز او
ابروش کمان دارد و گیسوش کمند است
پرواز تماشایی موهای رهایش
تصویر رها کردن یک دسته پرنده ست
دل غرق نگاهیست که ما بین دو پلکش
یک قهوه ای سوخته خیره کننده ست
با اخم به تشخیص پزشکان سرطان زاست
خندیدن او عامل بیماری قند است
تصویر دلش با کمک چشم مسلح
انگار که سنگی ته شیئی شکننده ست
شاید به صنوبر نرسد قامتش اما
نسبت به میانگین همین دوره بلند است
ماه است و بعید است که خورشید نداند
میزان حضور و حذرش چند به چند است
"صالح دروند"

شکلات آفتاب خورده وا

آخه این غزل های دست چین شده ی ریحانه نباشن که باید در کامنتدونی رو بست !!!

بسیار عالی بود

باز هم یک غزل قابل توجه !
ممنوووووووووووووووون


شکلات آفتاب خورده ؟؟؟؟؟؟

فریناز دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:16 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

5000 بازدید؟!
ماشالله
حتما بیکاره هی وب خودشو باز می کنه!
راستی من نفهمیدم منظورتونو!
تا یکی یه جوری حرف می زنه ، فوری یا یه چیزیمون می شه یا به فکر یه چیزایی می افتیم.
فک کنم خنگ شدم


نمی دونم چرا حس کردم تند تند نوشتین! آخه منم پا به پای حرص شما تند تند خوندم!
اصن شما چرا تند مزاجی ؟

نه بابا
آدم مگه مریضه روزی ۵۰۰۰ بار وب خودشو باز کنه ؟

یه جوری حرف می زنه یعنی ...
یه چیزیمون می شه یعنی ...
خوب من الان اینو چه جوری توضیح بدم ؟؟؟؟ !!!!

نه بابا تند ننوشتم
تند مزاج هم نیستم بخدا

حالا هی تهمت بزن ! خوب؟

فقط از یه سری رفتارای خودمون بدم میاد
ما مقصریم که طرف رو تحریک می کنیم به اینجور رفتار ها !!! می بینه مشتری و طرفدار داره تشویق می شه به ادامه دادن !!!!

فریناز دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:18 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

واسه چی وا می رید؟
اینم نفهمیدم

خدایا عاقلم کن
الهی آمین

وا می رم ؟؟؟؟
مگه من خودمو گفتم ؟؟؟؟

جمع بستم. گفتم ما آدمها. ما مخاطبین. ما ...

فریناز مطمئنی حالت خوبه ؟؟؟؟


فکر کنم یه بار دیگه این پست رو آروم آروم بخونی متوجه می شی ! از بس روی دور تند هستی بار اول متوجه نشدی !!!

به هر حال منظورم این بود که یه عده دارن جوری رفتار می کنن که انگار خیلی اشرف مخلوقاتن و بقیه دور از جون لابد گله گوسفندن

بقیه هم تا می بینن یه نفر داری زیادی ریلکس حرف می زنه و ادا در میاره فوری فکر می کنن که ...
گلایه من از این دسته ی دومه !!!


حالا گرفتی؟
شرمنده بیشتر از این نمی شه توضیح داد !

فریناز سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:16 ب.ظ



یه چیزایی فهمیدم
آدما یه وقتایی یه چراغ برق پیدا می کنن پروانه ش می شن
بدم میاد از این مرید مراد بازیا که یعنی حالا من مودبانه شو گفتم


خدا نکنه وا بریم!!! وا رفتن واسه آدم نماهاس

خیلی خوبه همیشه این چراغ توی دستمون باشه

گاهی وقتا سقوطمون بخاطر تاریکیه راهه
گاهی وقتا هم بخاطر خودمون


آدم نما ؟ من کم سراغ ندارم !

فریناز سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:16 ب.ظ

حتما مریضش کردن دیگه

کیو ؟
خودشو یا خودمونو ؟

مریم سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 03:26 ب.ظ

چمن گُلی؟؟؟

متوجه نمی شم

مریم سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 03:29 ب.ظ

ای وای از دست خودمون
من از خودم شروع می کنم
پس ای وای از دست خودم ای وای
ای هاوااااااااااار... اصن یه وضی

خوبه
شروع کن !

ریحانه سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:52 ب.ظ

دیگر خودم به جای خدا خالق توام

از این به بعد مثل خدا عاشق توام

: اقراء به نام هر چه نمیدانی ازغزل

لیلای من نگو که پشیمانی از غزل


اقراء به نام لیلی و مجنون که قرن هاست
تمثیل های واقعی اشتیاق ماست

لیلا تو اولین زن مبعوث عالمی
چشم حسود کور تو ناموس عالمی

از ابرها بخواه که باران بیاورند
حالا بلند شو همه ایمان بیاورند

از سرزمین ابرهه تا فیل می وزد
از روشنای چشم تو انجیل می وزد

حالا حجاز دامنه ی روسری توست
این سرزمین بچّگی و مادری ی توست

با پیروان واقعی ات خالصانه باش
تبلیغ عشق کن غزلی عاشقانه باش

بیت المقدس تو همین چشمهای توست
عشق آفریدگار تو هست و خدای توست

دور خودت بچرخ و خودت را طواف کن
دور لبان صورتی ات اعتکاف کن

لبیک لا شریک لبت جز من و خودت
لبیک لا شریک لبت جز من و خودت
"حسین پارسا منش"

6 بار خوندمش و هر بار
...
فقط تحسین !!!


لبیک لا شریک لبت جز من و خودت

عجب انفجاری درست کرده شاعر توی این مصراع...

فعلا هنوز توی هپروتم با این مثنوی که روی هر چه غزل عاشقانه س رو کم کرده !!!

ممنون

حسرت چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 01:09 ب.ظ http://hasrat9.mihanblog.com

متاسفانه این اتفاق نه تنها در وبلاگنویسی بلکه در همه زمینه ها به یک نحوی میفته. خیلی از افرادی که در زمینه های مختلف هنری و غیره فعالیت میکنن و هیچ چیز خاصی برای ارائه کردن ندارند طرفداران بی شماری دارند. من هم معتقدم اغلب اوقات در واقع اون چیزی که اونها ارائه میدن دلیل توجه عموم به اونها نیست بلکه مسائل دیگه ای هست که نظرها رو به اون سمت جلب میکنه.

سلام آدم چقدر خوشحال می شه یه وقتایی که می بینه یه آدم فهیم و باشعور ( مثل تو ) دقیقا فهمیده درد کجاست و منظور چی بوده

دقیقا دوست خوبم
همیشه توجه نشونه پر ارزش بودن متاع اونها نیست
بلکه مسایل دیگه ای هست که ...

خستگی رو از تنم در آوردی

سهبا چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:19 ب.ظ http://sayesarezendegi.blogsky.com/

اومدم دوباره یه سلام و عرض ادب داشته باشم و برم , نشد ! شعر ریحانه نگذاشت !
عالییی بود ...

با اینکه شاعرش ریحانه نیست
اما منم دلم می خواد همینو بگم: شعر ریحانه‌ !!

الحق و الانصاف انتخاب هاش بی نظیره

با اینهمه ذوق و علاقه ش مطمئنم اگه کمی جدی کار رو شروع کنه خودشم به زودی یه شاعر قوی و مطرح می شه

ممنون از حسن نظرتون
و
سلام

ثنائی فر پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:39 ق.ظ

از ماست که بر ماست همین و بس

سلام و عرض ادب و ارادت

سلام شبتون بخیر
عیدتون مبارک

ریحانه پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 02:56 ب.ظ

ممنونم جنای آفتاب و سهبا خانوم عزیز :-)
متاسفم ولی من ذره ای از وزن عروضی و . . .بلد نیستم!
و شعر هایی که رو خودم دوست دارم انتخاب می کنم .همونطوری که گفتید ؛من شاعر نیستم ولی شعر ها رو دوست دارم

سخت بتونم باور کنم که شما ( با این نوع انتخاب ها- خصوصا غزلیات محکم و صحیح از نظر وزن ) با مبحث عروض آشنا نباشید

اما به فرض محال که اینطور هم باشد منابع مشخص و فراوانی برای آشنایی مقدماتی و تکمیلی با این موضوع وجود دارد

منتظریم !! شاید این سنگریزه از زیر چرخ دلیجان برداشته شود و ...

ریحانه جمعه 5 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:47 ق.ظ

ممنونم استاد از توضیح مفصلتون

من حتی شاگرد خوبی هم نیستم

مریم جمعه 5 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:43 ق.ظ http://najvaye-tanhai.blogsky.com

سلام
عیدقربان، جشن رهیدگی از اسارت نفس و شکوفایی ایمان و یقین بر شما مبارک باد

ممنون
عید شما هم مبارک

یگانه جمعه 5 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:24 ق.ظ http://yeganeh98.blogsky.com

ئه
من اینجا نظر نذاشتم؟

نخیر دانش آموز گرامی
مدتهاست بحمدلله سرت به درس و کتاب گرمه !!!

راستی بازم تولد بابات مبارک

یگانه جمعه 5 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:24 ق.ظ http://yeganeh98.blogsky.com

گذاشته بودما

توهم زدی!

شایدم جای دیگه کامنت گذاشتی و با اینجا اشتباه گرفتی !

ریحانه جمعه 5 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:17 ب.ظ

خوش بحاله من و دریا و غروب و خورشید...

و چه بی ذوق جهانی که مرا باتو ندید...

رشته ای جنس همان رشته که بر گردن توست..

چه سر وقت مرا هم به سر وعده کشید..

به کف و ماسه که نایابترین مرجانها..

تپش تبزده ی نبض مرا میفهمید..

آسمان روشنی اش را همه بر چشم تو داشت..

مثل خورشید که خود را به دل من بخشید

مابه اندازه ی هم سهم ز دریا بردیم

هیچکس مثل من و تو به تفاهم نرسید

خواستی شعر بخوانم دهنم شیرین شد

ماه طعم غزلم را ز نگاه تو چشید

من که حتی پی پژواک خودم میگردم

آخرین زمزمه ام را همه ی شهر شنید

...

(محمد علی بهمنی)


نفرمایید ،استاد
یکبار در مورد استاد بهمنی برام توضیح دادید .من این غزلشون و یک شعر که ناصر عبدالهی خدابیامرز خونده رو خیلی دوست دارم

من الان چی بگم ؟ م بی سواد تر از اونم که فکر می کنید


خدا ناصر عبداللهی رو بیامرزه
صدای فوق العاده قوی و صافی داشت
بهترین دوستم که عاشق صدای ناصره !!

شنیدم خواهرش ( صدیقه ) هم می خونه
یه آهنگ کوتاه هم ازش شنیدم که واقعا پا به پای برادر مرحومش صدا داشت !!
ولی از هیچ جا نتونستم سراغ دیگه یی از این خواننده بگیرم

یه قطعه کوتاه بندری بود که به اتفاق ناصر و یه آقای دیگه می خوندن


استاد بهمنی که... یه دنیاس !


ممنون از اینهمه غزل های خوب و ناب فارسی

شاید انتخاب و درج این غزل ها دوستان رو بیش از پیش به سمت شعر های خوب وبه درد بخوری که توی ادبیات پربارمون داریم ببره

یگانه شنبه 6 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 03:09 ب.ظ http://yeganeh98.blogsky.com

شما کامنت سوم منو ندیدید؟
به نظرتون کسی حذفش کرده آیا؟

من دوتا کامنت ازت دیدم که جواب نوشتم براشون
کسی هم جز من امکان دسترسی به منوی مدیریت وبلاگم رو نداره که چیزی رو حذف کنه

حالا... تا اینجا که اومدی نظرت رو در مورد محتوای این پست می نویسی ؟
می خوام بدونم نگاه خوانندگان وبلاگ در مورد موضوعی که مطرح کردم و دلیل این نوع واکنش یه عده از آدمها به اینجور وبلاگها چیه.

یگانه دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 03:30 ب.ظ http://yeganeh98.blogsky.com

خب
یکسان نشون دادن نظرامون در رابطه با یک امر یکی از راه های تعامل اجتماعیه دیگه
این نشون میده که یا خواننده می دونه نویسنده انتقادپذیر نیست
یا حوصله ی انتقاد نداره
یا اصن نظرش یکیه با حرفای نویسنده
و یا می خواد با این کار خودش رو به اون نزدیکتر کنه
نمی دونم دقیق
شاید
در هر حال
آدما متفاوتند دیگه...

ممنون که وقت گذاشتی

کاش این پست رو هم مثل پست وبلاگ چیه به یه جمعبندی می رسوندم
بعضی دوستان نظرات ارزشمندی گذاشتن

بازم ممنون

فریناز سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 07:39 ق.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

میگم
کور شدیم دیگه

بریم سراغ پست بعدی؟

آبان شده ها
ولی شمام مثل فرداد خان تو مهر موندین انگار

گرچه تب استخوان من کرد ز مهر گرم و رفت !

همچو تبم نمی رود آتش مهر از استخوان !!!

جوجه اردک زشت پنج‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:15 ق.ظ

سلام
اگه آمار گیر وبلاگشون از وبگذر انتخاب شده مورد اعتماد است
خود بنده اوایل وب نشینی از آمارگیری استفاده میکردم که در هر نوبت بازدید ۲۰۰۰ محاسبه میشد در واقع هرکس از اون آمارگیر استفاده میکرد به طور مشترک بازدید کننده داشت تقریبا همزمان ۲۰۰۰نفر

سلام قوی زیبا
بله
وبگذره
و... جالبتر اینکه روزانه 170-180 تا کامنت هم داره

شنگین کلک پنج‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 07:15 ب.ظ http://shang.blogsky.com

درود بسیار بر شما دوست عزیز
خواستم بگم اگه طرفدار وبلاگ های
خلوت و سوت و کور هستید من یکی سراغ
دارم اسمش شنگ
درضمن بسیار ممنون از آموزش روش های افزایش رنکینگ

نفرمایید عزیز
نفرمایید

شنگ یکی از بهترین وبلاگهای توی لیست منه
حالا شما مدتیه سر سنگین شدین و مارو از نوشته ها و نگاه خوبتون محروم کردین بحثش جداس

منتظریم داداش

شنگین کلک پنج‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 07:17 ب.ظ http://shang.blogsky.com

خواستم از آهنگ زیباتون هم تشکر کنم
راستی من به دیگه به آمارها هم اعتمادی ندارم
شما دارید ؟

آهنگ... ممنون. قابلی نداره
لینکش رو یکی از دوستام راهنمایی کرد و گذاشت توی وبلاگش

آمارگیرها...؟
به قول شما چندان قابل اعتماد نیستن

فریناز جمعه 12 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:21 ق.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

خب آتش مهرو آبانیش کنین
نمی شه؟

راستش تصور من اینه که آدم وقتی می نویسه که حرفی برای گفتن داشته باشه
من الان چند روزه حس می کنم که حرفی برای گفتن ندارم
چرا سر و چشم خوانندگان و بازدیدکنندگان رو بیخودی آزار بدم؟

[ بدون نام ] جمعه 12 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:45 ب.ظ

سلام کاکا جون خودم...خوبی پهلووون...چه خبر؟...دیگه کلفت شدی و خبری از ما ریزه میزه ها نمیگیری....
یه آپی کردم اگه بیایی خوشحال میشم...منتظرتم کاکا

سلام هادی جان
خوبی؟
یهو ترکوندی ها !!!
هم تعداد
هم محتوا !!!

[ بدون نام ] شنبه 13 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:59 ق.ظ

راستی کاکا یه چی درباره این پستت یادم رفت بگم..
ما تو فرهنگمون یه ضرب المثل داریم که میگه(البت اساعه ادب نشه) میگه همیشه خر جفته....کاکا جان یکی بیکاره که اونا رو مینویسه و د تا ازون بیکار ترن که میرن اونو میخونن.


روانی عزیزم
خوب منم رفتم و دیدم و خوندم
پس منم همون... الاغ درونم به الاغ برون تغییر شکل داده ؟؟؟

هادی شنبه 13 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 01:12 ق.ظ http://ladysun7.blogfa.com

ببین کاکا منامروز چقد واست نظر میزارم...
این بار البته با اجاز ریحانه خانووم گل...
شعرشون خیلی قشنگ بود ...ولی حالا بهت پیشنهاد میکنم برو کاملشو بخون تا حسابی کیفور بشی کاکا جونم...
اینم لینکش.....فوق العادست
http://hoseeinesfahani.mihanblog.com/post/91

بجون خودم امروز یه چیزیت شده هادی جان

از لینک و شعرت هم باز ممنون

خوشحالم که دوستان من در این وبلاگ سواد شعریشون خیلی نسبت به من بی سواد بالاتره و آدم از مصاحبت باهاشون لذت و بهره می بره و یه چیزی هم یاد می گیره

ممنون که بهم سر زدی هادی عزیز
چشم کاکای گل خودم میام میخونمت

سهبا شنبه 13 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 02:32 ب.ظ http://sayesarezendegi.blogsky.com/

عرض سلام و ادب خدمت برادر آفتابی مان . امید که دلتان شاد باشد و لبتان خندان .
عیدتان مبارک برادر . هدیه بگیرید از مولا , هر آنچه که باید , به امید پروردگار خوبی ها ...

سلام
عید شما هم مبارک

امروز دلم خیلی خیلی پره
آقا بهتره نزدیک من نیاد که یه میلیون تا خواسته دارم !!!
اولین و مهمترین خواسته :
مولا پشت و پناه همه ی مسافر ها باشه

[ بدون نام ] شنبه 13 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 06:19 ب.ظ

کاکا جان...م اومدم سه تا نظر گذاشتم...ولی تو هنوز نیومدیا....ولی بدون نیایی هم باز من میام....ولی تو هم بیایی...بد نی

سلام هادی جان
دیشب سیستمم هنگ کرده بود
ببخشید
الان میام
خیلی هم با افتخار و خوشحالی میام.

سهبا شنبه 13 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:11 ب.ظ http://sayesarezendegi.blogsky.com/

اونوقت مسافرتون کیه شما ؟!

یه مسافر !!

بزرگ یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:52 ق.ظ http://navan1.blogfa.com

سلام بر سرزمین آفتاب تابان
روز تان روشن تر از آفتاب روشن

سلام بزرگ با مسما
حالتون چطوره؟
با یه روز تاخیر عیدتون مبارک
کم سعادتی ما رو به حساب <کوچک> بودنمون بذارین

پاینده باشید

[ بدون نام ] یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:42 ب.ظ

یعنی کاکا اینقده من چرت و پرت مینویسم که از اثرات برق گرفتگیه....؟
تازه پرده دومش رو گذاشتم واسه پست بعدی....من زیاد برق گرفتتم...

هادی جاااااااااااان !!! مزاح بود عزیزم !

ریحانه سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 07:49 ب.ظ

ساعتی بنشین که شعر تازه ای دم کرده ام

حبه حبه جان شیرین را فراهم کرده ام

من به امّیدی که در این خانه "حوایی" کنی

کودک دل را به چنگ آورد، "آدم" کرده ام

سالهای سال، بی تو ، کنج نخلستان، جنوب

شرح ابرو داده ام هی نخل را خم کرده ام

شرح ابرو داده ام، فهمیده ام جز زخم نیست

آنچه را در جان فرو با نام مرهم کرده ام

کوچه کوچه، خانه خانه، داغ را شورانده ام

شهر را آمادۀ ماه محرم کرده ام

هر چه در راه تو سنگ طعنه بارم کرده اند

شعرهایی شد که بعدا بار عالم کرده ام

پشت هر شعری که روز بی تو بودن گفته ام

مرگ را در پیش چشمانم مجسم کرده کرده ام

آتشم بالفطره، اما نه، نمی سوزانمت

شعله های شوق را فعلا کمی کم کرده ام

حال، دستت را بده، بد جور دستم خالی است

شاخه گل ها را نثار خیرمقدم کرده ام

"مرتضی لطفی"

این غزل... عجب مرهمی به زخم دلم شده
حال دلم که خراب
محرمم که نزدیکه و من روسیاه هم که هنوز ( مثل همیشه ) دست دلم خالی خالیه

شاید فرجی از ین محرم پیدا بشه

ممنون ریحانه خانوم
طبق معمول یه غزل ناب و بجا
واقعا ممنون

حورشیدبانو چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:51 ق.ظ http://ladysun7.blogfa.com

سلام..کاکا...میبینی من این پستت چقدر اومدم...وای خودمم خندم مییره...
یه آپی کردم حتما بیا.

باعث خوشحالیه منه که زود زود دست نوشته های هادی عزیزم رو اینجا ببینم
چشم کاکای خودم
حتما میام
و
ممنون که فراموشمون نمی کنی
هرچند این روزها انقدر سرم شلوغه که خودم رو هم گم کردم

سارا .:: زندگی من و همسرم ::. شنبه 11 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:25 ق.ظ http://zendegi-manoto.blogfa.com/

فکر کنم بتونم حدس بزنم منظورت کیه

منظور من یه فرد مشخص نیست
از اون مهمتر اینکه
گفتم که

روی صحبتم با خودمونه !
تاسف و خجالت مال خودمونه و رفتارهای خودمون ! ایرادی به دیگران نیست

چشم حسود هم کور ! من که حسود نیستم. اعتراضم به خودمونه که چرا ...

زینب چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:03 ق.ظ http://inrouzha.mihanblog.com

منم متوجه این مساله شدم
جالبه که وقتی کامنتهای این وبلاگا رو هم میخونی میبینی چیزخاصی ازش درنمیاد
یه بار تو وبلاگی نویسنده انتقاد کرده بود که من هروقت مساله مهمی دارم که دغدغمه و مطرحش میکنم هیچکی نظرشو نمیگه و کمکم نمیکنه
اما وقتی از اتفاقهای روزمره مینویسم کلی کامنت دارم!
ازین مساله نتیجه های زیادی درباره خواسته ها و علایق و ...مردم و جامعه میشه گرفت

دقیقا !!!
ازین مساله نتایج خاصی می شه گرفت که چندان هم جالب نیست
...
اما متاسفانه واقعیت داره و هست

حالا باز من الان یه چیزی در مورد وبلاگ می گم و باز یه عده از دوستان بهشون بر می خوره و موج تهمت ها به سمت من سرازیر می شه ولی من هنوز فکر می کنم وبلاگ با پیج فیس بوک خیلی فرق داره

اشکال دیگه ی ما هم اینه که تا یه خانوم در مورد روزمره گیهاش می نویسه آقایون خودشونو تیکه پاره می کنن !!! و کلی همدردی و تیریپ روشنفکری و ...

خدا کمکمون کنه

ممنون بابت حضورتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد