سرزمین  آفتاب
سرزمین  آفتاب

سرزمین آفتاب

آهای ، تو که آنجایی... می بینمت !



قل اعوذ  برب العشق

اللهم  انی اسئلک العشق

خداوندا

هرگاه که کوه مشکلات شانه های ضعیفم را می لرزاند و زانوان مردد و ناتوانم خم می شوند

...

نمی دانم کجایی...نمی دانم چرا

اما هر بار نگاهم را به سوی آسمان بلند می کنم

حس می کنم که تو آنجایی

و مرا می بینی

و منتظری تا دوباره محکم باشم و بایستم و ادامه دهم

تا با لبخندی به فرشتگانت بگویی : دیدید؟ توانست !

...

هر چه هستم

هر چه باشم

هر چه سقوط کرده

هر چه سیاه تر

هر چه تباه و خسته و ناتوان...هر چه باشم


تصمیم

برگزیدن

و قدرت انتخاب


بزرگترین مزیت من بر فرشتگان است


من این امتیاز را

پاس خواهم داشت.


پی نوشت:

- خدایا  انسان را آماده پذیرش عشق خودت کن

- بعضی از آیات سوره علق خیلی از مواقع مثل آذرخش از مقابل چشمانم عبور می کنند.مثل قسمت دوم این آیه کوتاه :

اقراء و ربّک الاکرم

نظرات 4 + ارسال نظر
سایه سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:42 ب.ظ http://bluedreams.blogsky.com/

قدرت انتخاب و تصمیم گیری از مزیت های ماست خوب اشاره کردید و فکر می کنم باید با اطمینان رفت جلو و مشکلات راه و پذیرفت هیچ راهی بی سنگلاخ و پستی و بلندی نیست ..
به امید موفقیت .. می ریم جلو ..

سلام و ممنون
من با یه اصلاحیه کوچیک کاملا با حرفتون موافقم
هیچ راه «مثمر ثمر و مفیدی» بی سنگلاخ و پستی و بلندی نیست

خیلی از راهها رو می شناسم که از فرط همواری و یکنواختی حال آدم رو به هم می زنن

اما من «انسان» به قول شما باید بپذیرم و به امید موفقیت جلو برم

سهبا سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:58 ب.ظ

آذرخشی از جنس همین که امشب دل تیره آسمان را روشن می کند ! کافیست چشمانمان باز باشد و دریابیم راز کلمات را , ببینیم نشانه ها را و قدر بدانیم انسان بودنمان را .

به احترام تک تک کلماتتان که در ورای آنها ایمانی زیبا به چشم می خورد و عشقی محکم , کلاه از سربرمی دارم و تعظیم می کنم .

الان احساس «پرنس جان» بودن (کارتون رابین هود) بهم دست داد

...
آذرخش های امشب حکایتی داشتند انگار
گویی تمام تلاششان آشفته کردن خواب هایی بود که...برای خودمان می بینیم بی اینکه بدانیم یک نفر آن بالا سررشته تمام امور را در دست داد و رشته ی کار هر کس را به قدر ایمان و تلاشش به دست او می سپارد

آذرخش های امشب... انگار چیزی می خواهم بنویسم و کلمات یاری ام نمی کنند...شاید آذرخشی بزند و این قفل را بسوزاند و باز کند

دادار گیتی آفرین
لیاقت عشق واقعی را به تمام آفریدگان عطا کند
درود و سپاس

باران چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 02:02 ب.ظ

سلام استاد
خیلی عالی بود
منم فکر میکنم انسان مدتهاست خودشو گم کرده
باید خودشو دوباره پیدا کنه

خیلی وقته به من سر نزدین
کارای جدیدمو دیدین ؟

سلام
باز اومدین تعارف و چوبکاری و اینجور حرفها؟ من هنوز شاگرد هم محسوب نمی شم

حتمآ
خدمت می رسم

ثنائی فر یکشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 05:11 ب.ظ

اما ...

...
( آیکون یه نفس عمیق)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد