سرزمین  آفتاب
سرزمین  آفتاب

سرزمین آفتاب

جزر چشمان تو


تقدیم به یه مسافر


من امشب از آیینه ها رد شدم

و در جزر چشمان تو ، مد شدم


نه با شب ، نه با آسمان ، گفتگو

نه در راه آن برکه ها سد شدم


هراسان و زخمی نگاهم نکن

برای شکارت ، مردد شدم


و آخر ، سحر ، از لب پنجره 

همان یا کریمی که پر زد ، شدم


...


منم  ، آنکه دیروزها خوب بود

منم ، آنکه این روزها بد شدم !



(سرزمین آفتاب)


نظرات 11 + ارسال نظر
جوجه اردک زشت سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:03 ق.ظ

نمی دونستم یه روزی برسه که برای گریه کردن باید دنبال شانه بگردم

کمر که خم میشه هم جا تاریک میشه

سرت سلامت

سلام قوی زیبا

به شما هم که از دوستداران فرهیخته استاد بزرگ بودید تسلیت عرض می کنم
هنوزم باورش نمی کنم
اما انگار واقعیته...
خداوند به عزیزان شما هم طول عمر عطا کنه انشاله

سمیرا سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 01:40 ب.ظ http://nahavand.persianblog.ir

بعله!

بعله !
نخیر !

ریحانه سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 05:44 ب.ظ

و من دیدم چشمهایش را که امروز آرام گرفت . . .

شما برای تشییع جنازه استاد رفته بودید؟

روی ماه خداوند را ببوس سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:45 ب.ظ http://saraab2012.blogfa.com

استاد قهرمان...از ملک تا ملکوت...

باور کنید استاد قهرمان از اولشم زمینی نبود
ملکوتی بود

حتما خدمت می رسم و پستتون رو می خونم
ممنون از حضورتون

مریم سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:49 ب.ظ

اردیبهشت بی تو برایم جهنم است
اردی جهنمی که همیشه پر از غم است

اینجا به اوج عشق و علاقه نمی رسی
اینجا حضور خاطره ها گیج و مبهم است

می ترسم از خودم به خودم طعنه میزنم
این طعنه ها برای رسیدن به تو کم است

هر لحظه مثل صاعقه در من نشسته ای
سیلی دست حادثه هامان چه محکم است

کاری به جز شکستن وزن غزل نبود
وقتی که زخم قافیه ات عین مرهم است

اردیبهشت گفتی و گفتم نمی روم
آخر بهشت بی تو برایم جهنم است...
تسلیت...
امید که غم آخرتان باشد

این اردی بهشت جهنمی لعنتی...

خداوند روح درگذشتگان شما رو هم رحمت کنه

شرمنده
بجا نیاوردم
اما

سبز باشید

ریحانه چهارشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:19 ق.ظ

بله با سهبا خانوم بودم از ساعت 9 تا حدودن یک

از طرف تمام دوستان بلاگ هم بهشون سلام رسوندم !

معمولا کسی می ره خارج
می رن فرودگاه و برای پروازش بدرقه ش می کنن

خوش به حالتون که تونستین برای پرواز استاد اونجا باشین و بدرقه ش کنین
...
خوش به حالتون

اما اینبار این مسافر ما که دیگه هیچوقت بر نمی گرده ...

ریحانه چهارشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:33 ق.ظ

بغض دارم

این روزا که استاد قهرمان پرواز کرده
آسمون هم همراه با دل دوستدارانش... هم بغض داره هم اشک...ولی دیگه فایده یی نداره

جوجه اردک زشت پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:20 ق.ظ

هنوز سبک نشدم...
میگن خاک سردی میاره...نبودم سرد نمی شم هرچند خاک پدر...مادر...برادر...برادرزاده هام سردم نکرد اما این داغ بدجوری اذیتم کرد شاید مال این بود که عمیقا احساس میکردم روح پدرانه دارند...این را هیچ کجا نگفته ام اما صدایش راهرشب درذهنم مرور می کنم....
اشک نمی گذارد که اعترافاتم رو کامل کنم
حال بدی دارم

وقتی پاسخ استاد رو خطاب به شما با عبارت پر مهر : جوجه اردک زیبا... خوندم به خودم گفتم چقدر لطف و مهربانی فقط و فقط در همین سه کلمه نهفته...
واقعا نمی دونم چی بگم
باورم نمی شد اینهمه داغ دیده باشین و روزگار نامردی رو در حقتون تموم کرده باشه
امیدوارم که به حق این ماه عزیز خدا روح عزیزان درگذشته تون رو در بهشت مورد عنایت خودش قرار بده... چقدر غمگین شدم...
داغ استاد کم نبود
این عبارت دردآلود شما هم...
گاهی به ظاهر خندان افراد نگاه می کنیم و فکر می کنیم بی درد و بی دغدغه هستن
اما تا مهمون دلشون می شی می بینی ای وای... دل نگو...بگو مخزن غم و غصه و ...و صبوری

خدا به حق عظمت و بزرگیش به شما و همه دوستداران استاد صبر بده و دلتون رو شاد کنه که اینجور به زیبایی جاده رفاقت و صمیمیت رو تا آخر رفتید
تا آخره آخر...

شکارچی زمان پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:28 ق.ظ http://www.timehunter.blogfa.com

سلام. ...روحش شاد و قرین رحمت... انشاالله

متشکرم
خدا روح درگذشتگان شمارو هم شاد کنه و عزیزانتون رو براتون نگه داره

ریحانه یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:05 ب.ظ

نشسته در حیاط و ظرف چینی روی زانویش

اناری بر لبش گل کرده سنجاقی به گیسویش



قناری های این اطراف را بی بال و پر کرده

صدای نازک برخورد چینی با النگویش



مضاعف می کند زیبایی اش را گوشوار آنسان

که در باغی درختی مهربان را آلبالویش



کسوف ماه رخ داده ست یا بالا بلای من

به روی چهره پاشیده است از ابریشم مویش؟



اگر پیچ امین الدوله بودم می توانستم

کمی از ساقه هایم را ببندم دور بازویش



تو را از من جدا کردند هر باری به ترفندی

یکی با خنده تلخش یکی با برق چاقویش



قضاوت می کند تاریخ بین خان ده با من

که از من شعر می ماند و از او باغ گردویش



رعیت زاده بودم دخترش را خان نداد و من

هزاران زخم در دل داشتم این زخم هم رویش

نه
خدا وکیلی اصلا استعداد شما برای پیدا کردن قشنگ ترین غزل ها
بی نظیره
چقدر تصویر این بیت زیباس :
«...
قناری های این اطراف را بی بال و پر کرده

صدای نازک برخورد چینی با النگویش...»

ممنون

روی ماه خداوند را ببوس دوشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:49 ب.ظ http://saraab2012.blogfa.com

درود
از ابراز لطفت ممنونم دوست جان
دیروزمان را به باد دادیم و فردایمان را به طوفان...
با دوست داشتن های یک طرفه...
اما عشق سازنده است...

«...دیروزمان را به باد دادیم و فردایمان را به طوفان...
با دوست داشتن های یک طرفه...... »

برم کمی آب طلا بیارم
می خوام این دو سطر تورو بنویسم و قاب بگیرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد