ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
تقدیم به تو...
یک نفر نیمه شب هوس کرده ،قاطی و بی قرار می آید
مست می خوانَد و صدایش هم ،از ته لاله زار می آید
یا بیا این طرف لب چشمه، یا مرا با خودت ببر بانو
دل من با نگاه سردت هم ، اندک اندک کنار می آید
تا سکوت تو مثل یک شیشه ست، دست من بی قرار یک سنگ است
حنجره ، مشت، اشک و فریاد ، شعر من بی شعار می آید
شب نشسته سیاه و رمز آلود ، چشمهارا دوباره می دوزند
باز گم شد نشانه ی خورشید ، که از آن کوهسار می آید
خنجر تیز صبح را بردار، با گلوی شب آشنایش کن