سرزمین  آفتاب
سرزمین  آفتاب

سرزمین آفتاب

حکایت تلخ مایی که ماییم

چندروز پیش یکی از دوستام ایمیلی برام فرستاده بود با این محتوا :

یه جوان‌آمریکایی اومده بوده ایران و کلی عکس آماتوری هم گرفته و رفته اونجا گذاشته توی وبلاگش.کلی از آمریکایی ها هم اومده بودن زیر عکساش کامنت گذاشته بودن که وای این دختر ایرانی چقدر خوشگله و اون پسر ایرانی چقدر خوشتیپه و کشورشون چقدر زیباست و وای چقدر امکانات و زیبایی توی کشورشون هست و ما چقدر در مورد ایران اشتباه فکر می کردیم و... بعد هم چندتا ایرانی اومده بودن و کامنت گذاشته بودن و کلی به هم فحش داده بودن و تهدید و چرت و پرت و اراجیف...

وقتی داشتم عکسها رو می دیدم و کامنتاشو می خوندم یهو حس کردم یه حس بزرگ خجالت داره روی شونه من سنگینی می کنه . چرا من ایرانی با خودم و هم وطنم اینجوری ام ولی غریبه ها هم با خودشون هم با بقیه اینجوری...

چرا 95 درصد گوشی های ما ایرانیا رمز داره اما 95 درصد گوشی خارجیا بدون رمزه ؟

چرا فقط ماییم که هر کدوممون 6 تا ایمیل و سه تا خط و ده جور و ده جا رمز و پسوورد داریم؟

چرا فقط ماییم که مجبووووووریم هی کامنت هامونو رمز دار کنیم ؟ دو روز باز می ذاریم هر آدم سبکی میاد و اینجارو با دفترچه خاطرات شخصی و خاله زنکی و فضولانه ی ! خودش اشتباه می گیره . چرا بلد نیستیم به حریم دیگران احترام بذاریم تا طرفمون هم هی نگران رفتارای زشت ما نباشه و هی مجبور نشه گارد بگیره؟ چرا انقدر نسبت به هم حس نا امنی و بی اعتمادی داریم ؟؟؟؟داریم چه می کنیم با خودمون؟ البته واضحه که عکس العمل ها بخاطر رفتاریه که داریم می بینیم اما...


از همه چیز خودمون خسته شدم دیگه بخدا.


چرا ما نمی فهمیم آرامش یعنی چی ؟


نظرات 5 + ارسال نظر
سمیرا دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:08 ب.ظ http://nahavand.persianblog.ir

از این رمزها و پسوردها خسته ام...دلم میخواد یه روزی وبلاگم بی رمز باشه هر کی هرچی دلش خواست بنویسه اما همین یک روز که باز می مونه هر آدم عقده ای هرچی لایق ننه باباشه بارمون میکنه! از این همه پسورد که دیگه حالم بد میشه از صبح که پامیشی کامپیوتر رمز میخواد نت رمز میخواد سیستم اداری رمز میخواد کوفت رمز میخواد مرض رمز میخواد...میترسم دوسه روز دیگه گلاب به روتون هم بخوای بری رمز عبور بخواد یا بگه انگشت شما تعریف نشده!!!! ایییییییییییییییی خداااااااااااااااااا

:)))))))))))))))))

احسنت
احسنت

چرا امشب همه صاف زدن توی خال ؟

" ...اما همین یک روز که باز می مونه هر آدم عقده ای هرچی لایق ننه باباشه بارمون میکنه! ..."

یه کامنت داشتم که یکی اومده بود با چار تا لیچار بهم متلک انداخته بود که :
" ...فلان فلان شده تو که می گفتی به دوستام اعتماد دارم.پس چرا دوباره کامنتات تاییدیه؟ پس هنوز ضعیفی ..."

من به اینا چی بگم؟

همون گلاب به روتون رو بهشون بگم خوبه ؟
ول می کنن برن ؟
بابا بخدا منم از اینهمه حصار و خودی و غیر خودی کردن ها خسته م
ولی
همین مشکلات می ارزه به اینکه بخوام دردسرهای بعدیش رو تحمل کنم !

جوجه اردک زشت دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:57 ب.ظ

سلام دوست مهربانم

منم این ایمیل رو دریافت کردم...حس مشترک....

واما ...
فرار از قانون بخشی از نظام تربیتی ماست وقتی جایی آزاد می گذارندمان سریع خرابکاری می کنیم.
حق باشماست حفاظ پنجره جزو فرهنگ ایرانی ما نیست بعدها جنبه تجملاتی داشت به شکل فرفوژه...
فرهنگ ما بعد از حمله اعراب ومغول تغییر اساسی کرد پستو و دالانهای سقف کوتاه و راه گریز ها فرهنگ معماری ما را رگفت
واین روزها
مدعی هستم که اهل فرهنگ و روشنفکرهستم اما کافیه یه وب بدون رمز پیدا کنم اصل روحم را برهنه می کنم
من این من نیستم که می نویسد کافیه آزاد باشم

بماند تعریفمان از آزادی اشتباه هست مثل عدالت...وحتی آرامش
آرامش بعداز آزادی وعدالت اتفاق می افتد

چند تا تیکه از حرفهات عین خنجر به دلم نشست... می گم خنجر چون تا عمق قلبم نفوذ کرد و دردش واقعی بودنشو به رخم کشید...
خیلی خیلی جالب نوشتی :
"حفاظ پنجره جزو فرهنگ ایرانی ما نیست بعدها جنبه تجملاتی داشت به شکل فرفوژه... "
و
" بماند تعریفمان از آزادی اشتباه هست مثل عدالت...وحتی آرامش "

درود بر تو دوست فهیم
خستگیمو کم کردی
خدا حفظت کنه

محمد امین سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:04 ب.ظ http://amin-azad.blog.ir

سلام حالا شاید یکمی پیاز داغ داشته باشه و اینکه خوشتیپ و خوش گل داریم ولی امکانات ما خیلی کم و قدیمی و این که نمی تونیم به اندازه اون ها آزادی داشته باشیم

نه دوست من
موضوع این بود که اون عکاس ناخواسته رفته بود در پاساژها و مناطق شمال شهر تهران. قاعدتا پاساژها و مغازه ها و تیپ و لباس مردم هم روی قضاوت خوانندگان اون وبلاگ اثر گذاشته بود
اما راستش ... امکانات ما هم اصلا کم نیست
همه چیز هست
همه چیز
فقط خیلی گرونه
پس در واقع کسی که توان مالی مناسبی داشته باشه مسلمآ می تونه از همه اون امکاناتی که یه آمریکایی یا اروپایی داره استفاده کنه . من با خیلی هاشون هم صحبت شدم که سطح زندگیشون از سطح زندگی مردم معمولی اروپا خیلی بالاتر بوده

و اما بحث شیرین آزادی...
بگذریم :(
سیگار داری؟

ریحانه چهارشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:04 ب.ظ

من به شخصه تمام پسوردهای ف.یس بوک .بلاگفا.یاهو م رو لپتاپم سیوه، و اینکه لپتاپ هم پسورد نداره . . .

گوشیم هم که اگه یک هفته خاموش باشه هیچ اتفاق خاصی واسم نمی افته . . .

و اما چند وقت پیش یکی از دوستانم تمام پسوردهاشونو به من دادن بر حسب اعتماد، منم واسه اینکه خدای ناکرده وسوسه نشم، همشو پاک کردم . . .

ما ایرانی ها زیادی فضولیم، البته دور از جون خیلی ها

اگه نرم افزاری داری که برای ورود پسوورد می خواد حتما حتما هم یه جایی یاداشتشون کن. جوری که فقط هم خودت ازش سر دربیاری و دوم اینکه با یه گل بهار نمی شه. پس روی لپ تاپت حتما پسوورد بذار

من خودمم ازاین کار بدم میاد اما وقتی از وسط یه عده که دارن به طرف هم سنگ پرت می کنن رد می شی باید سپر و زره با خودت داشته باشی ... متاسفانه !

ریحانه چهارشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:00 ب.ظ

اینجا بوی دود میاد چرا ؟!

نه بابا اینجا چیزی برای سوختن و شکستن باقی نمونده
قبلا همه ش رو سوزوندن و شکستن
بوی دود از خونه همسایه هاس احتمالاْ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد