سرزمین  آفتاب
سرزمین  آفتاب

سرزمین آفتاب

روز مبادا (سه)


تقارن با هفته اخیر که به اسم : هفته ایمنی و مقابله با زلزله و بلایای طبیعی نامگذاری شده باعث شد نوشتن سومین پست ( روز مبادا) رو جلو بندازم .

واقعیت اینه که ما معمولا برای مقابله با اینجور وقایع هیچ آمادگی قبلی نداریم.

بهتره از یک قدم عقب تر شروع کنم : تموم اقدامات ما برای کاهش آسیب در مقابل بلایای طبیعی ( و غیر طبیعی که بهشون حوادث انسان ساز می گیم) در سه مرحله کلی خلاصه می شه : 1- قبل 2- حین ، و 3- بعد از اتفاق

امروز سعی می کنم مطالب رو فقط در محدوده شماره یک یعنی اقدامات قبل از بحران (بصورت ویژه : زلزله) عرض کنم:


یک -  توی پست اول ( روزمبادا ) در مورد کیف نجات حرف زدم.الان تکرارش نمی کنم. فقط دوباره تاکید می کنم که حتما حتما این کیف رو تهیه کنید. لطفا امروز !! فردا دیره !


دو - بدون ایجاد استرس در مورد زلزله با افراد خانواده حرف بزنین.ضررهای نگرانی الان خیلی کمتر از ضررهای وحشت فرداس.


سه - مسیر های خروج از ساختمون و محل رو شناسایی کنین


چهار - شناسایی نقاط امن منزل


پنج - محکم کردن وسایل منزل سر جاشون



چون بعد از زلزله همین وسایل خونه کلی آسیب و جراحت به اهل خونه وارد می کنن . مثل :گلدون های آویز دار ،تلویزیون ،  کمد ها ، قفسه ها ،دکور ها ، تابلوها ، لوسترها ، میز توالت ، ساعت دیواری ، کامپیوتر... 



وسیله ای که با یه فوت می افته روی سر مثلا یه بچه چهار ساله  مسلمآ بهش آسیب شدید وارد می کنه



شش - سیم‌کشی فرسوده برق و لوله‌کشی نامطمئن گاز و آب رو حتما اصلاح کنین. چون آسیب های زلزله تازه با پایان زلزله شروع می شن !!


هفت - توی کمد ها و قفسه ها  وسایل بزرگتر یا شکستنی رو در طبقات پایین تر بگذارید و وسایل سبک رو بالاتر بچینین


هشت - هم خودتون یاد بگیرین و هم به بقیه اهل خونه یاد بدین که موقع زلزله چه کارهایی باید بکنن و چه کارهایی نباید بکنن . پناه گرفتن صحیح یکی از این باید هاست ( که در پست بعدی مشروحش رو می نویسم )

نظرات 8 + ارسال نظر
جوجه اردک زشت سه‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 02:05 ب.ظ

سلام دوست فرهیخته
دست مریزاد بابت آموزش به زبان ساده
برای مستاجرها بخشی از این موارد غیر قابل اجراست وای به حال یه میخ..اما کمد رو جایی گذاشتم که در صورت افتادن جلو در رو نگیره یا برای اهل خانه خطر ساز نشه.اما کاش می شد...
کیف رو انجام دادم زیر تخت خواب...

سلام قوی زیبا

امیدوارم که برای هیچکس پیش نیاد

اما همه می دونیم که هزاران بار قبل برای خیلی ها پیش اومده

از اینکه توجه و حساسیت نشون دادین متشکرم

در خانه اگر کس است یک حرف بس است این گل برای اون کیف که نه... برای حس پشتش بود . سبز باشی

آقای نوستالوژی سه‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:20 ب.ظ http://hasrat9.mihanblog.com

اینها که گفتی خیلی عالیه. هرچند به قول دوست دیگرمون برای کسانی که مستاجر هستن سخت هست اجرا کردنش چون خشم صاحبخونه کمتر از زلزله تلفات نداره... من این پست رو برای عده ای از دوستانم خوندم و همگی درخواست داشتن از شما سوال کنم که ایا میشه وقوع زلزله رو پیش بینی کرد؟! و اگر میشه پیش بینی کرد لطفا بگید قبلش باید کمد رو در چه وضعیتی قرار بدیم که دقیقا روی سر مادرزن فرود بیاد؟!

سلام
در این یک مورد خاص متاسفانه کاری نمی شه کرد و باید دل به امداد های غیبی خوش کنید

در موردمحکم کردن تجهیزات منزل هم ...اثرات احتمالی بعد از زلزله با خشم جناب صاحبخونه چندان قابل مقایسه نیست به هر حال فکر نکنم بیشتر از ده تا جای میخ و پیچ بمونه که اونم با یه ذره بتونه حل می شه
راستی
سگ و فیل و خرگوش حدود سی ثانیه قبل از زلزله متوجه می شن !
دو مورد اول که نگهداریش توی خونه منتفیه
اما در مورد خرگوش... شاید بشه یه فکری به حال مادر زن کرد

ریحانه جمعه 26 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 12:46 ق.ظ

تو همانی که دلم لک‌زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را

منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را

از رقیبان کمین‌کرده عقب می‌ماند
هرکه تبلیغ کند خوبی دلبندش را

مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر
هرکه تعریف کند خواب خوشایندش را

مادرم بعد تو هی حال مرا می‌پرسد
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را

عشق با این‌که مرا تجزیه کرده است به تو
به تو اصرار نکرده است فرایندش را

قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت
مشکل از توست اگر پس‌زده پیوندش را

حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید
بفرستند رفیقان به تو این بندش را :

منم آن شیخ سیه‌روز که در آخر عمر
لای موهای تو گم کرد خداوندش را
-----------------------------------
کاظم بهمنی



عیدتون نیکو

چه پستهای آموزنده ای

اولا ممنون از این غزل زیبای خوندنی
دوما خط آخر کامنت خوشحالم کرد

امیدوارم این نوشته ها رو همه به خاطر بسپارن اما هرگز روزی نرسه که اینها به کارشون بیاد

آقای نوستالوژی جمعه 26 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:38 ب.ظ http://hasrat9.mihanblog.com

پس ابتدا یک خرگوش خریداری میکنیم. بعد که سر و صدا کرد سی ثانیه فرصت داریم مادرزن رو قانع کنیم پای کمد بشینه و میوه میل کنه! فکر خوبیه ولی انصافا سرعت عمل بالایی میخواد...

اعتراف میکنم صاحبخونه بهانه ست. مشکل من شخصا تنبلیه!

من یه نسخه بهتر بلدم که نتیجه ش دوبله می ره بالا !
می تونیم بره خونه مادر زن و با اون زندگی کنیم !
اینجوری اتلاف وقت بعد از آلارم خرگوش جان ! نخواهیم داشت
ضمنا از قطعی بودن نتیجه هم می تونیم اطمینان حاصل کنیم و اگه کمد افاقه نکرد از آجرهای احتمالی موجود در محوطه استفاده کنیم
تازه
خرج و مخارج هم می افته پای میزبان !


تنبلی فقط مشکل شما نیست
مشکل منم هست
البته من کیف و محکم کاری ها رو انجام دادم قبلا
اما اینا که خیلی کمه
آدم جلوی قهر طبیعت خیلی ضعیفه
من فقط کارای بی خرج و بی دردسرشو نوشتم
مثلا بری یه ویلای بتنی مستحکم یک طبقه وسط یه دشت واسه خودت بسازی و دورش هم دیوارای بلند بکشی و ...
داستان اون لُر روشنیدی که ضد آفتاب می زنه و بعدش به خورشید متلک می گه ؟

مه سو شنبه 27 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:33 ب.ظ http://mahso.persianblog.ir

سلام....خلاصه تر از همیشه....ولی باز هم مفید...
فقط اینجوری ثابت کردن وسایل یکم سیما و شکل منزل رو بد نمی کنه؟!!! باید یه فکر دیگه برا ثابت کردن وسایل کرد....نع؟!!!
شاید وسایلی که می شه رو با طراحی داخلی داشت...مثه کتابخونه و میز تلویزیون و اینا...هوم؟ اینجوری خود وسایل ثابت هستن....اما آیا وقت زلزله پیچ ها باز نمی شن؟!!!
مثلا ما الان میز تلویزیونمون کلا مدلش اینه که توی دیوار ثابت می شه و پیچ و رول پلاک شده...اما بابا خیلی نگران زلزله هستن....

سلام
منظور من این نیست که به قیمت محکم کاری
تموم خونه و چیدمانش رو زشت کنیم
اما هر وسیله سنگینی یه گوشه تاریک یا مخفی داره که می شه از اون قسمت به سقف ، دیوار یا حتی کف زمین محکمش کرد
من یه کتابخونه بزرگ دارم
وقتی دیدم از بیرون زشت می شه از داخل و از پشت دوتا از کتاباها سوراخش کردم و از همونجا پیچش کردم به دیوار و کتابها رو چیدم جلوش
فقط یه کم باید احتیاط رو با سلیقه ممزوج کنیم
اونوقت نتیجه بهتر می شه
البته من شانسی این فکر به ذهنم رسید و کلا توی سلیقه ضعیفم

ممکنه توی زلزله پیچ ها هم باز بشن
اما قطعا یا با تاخیر باز و کنده می شن
یا وقتی باز می شن که تونستیم دیگه تا اون موقع پناه بگیریم
اگه هم انقدر شدید باشه که همون دوثانیه اول باز بشن که ...عملا سقف و دیواری پابرجا نمونده
غرض از این مطالب اینه که تا جایی که می تونیم خسارات ناشی از حوادث رو کم کنیم
که اینم یکی از راههای خیلی موثره
گاهی وقتا اصل خونه سالمه و همین وسایل باعث کشته شدن افراد شدن
یه آیینه
یه لوستر سنگین
یه قاب عکس نفیس
یه کمد تنومند
یه کتابخونه ی پر از کتاب
روی سر بچه که سهله
روی سر آدم بزرگ هم بیفتن بعید می دونم کسی از زیرش سالم و زنده بیرون بیاد

پس شرط عقل پیشگیریه
پدر شما فرد آینده نگر و محتاطی هستن و این خیلی خوبه

باران سه‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:18 ب.ظ http://taranome-baran.blogsky.com

سلام دوست آفتابی خوبین؟
پست خوب و آموزنده ایه مرسی خیلی خوبه درود بر شما.

سلام بر دوست بارانی
ممنون از لطفتون
امیدوارم به دانشتون اضافه کنه اما هرگز به کارتون نیاد

سمیرا چهارشنبه 1 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:36 ق.ظ http://nahavand.persianblog.ir

توصیه هاتون هم کاربردین هم خیلی قشنگ و ساده بیانش کردید اما یه چیزی بگم؟ زلزله اونقد سریع و غیرمنتظره اتفاق میفته که فقط فرصت یه جیغ کوتاه و احتمالا حمله به سمت در خروجی رو میده البته تا الان واسه من که اینجور بوده اصلا دیگه اون لحظه مغزت فرمانی نمیده من حتی بعضی وقتها محکم سرجام می مونم چه رسد به اینکه بری ساکو برداری وبری زیر چارچوب پناه بگیری و.....دیگه اونا رو اصلا وقت نمیشه!

دقیقا حرف خودتون !
خوب چون زلزله انقدر سریع و غیر منتظره اتفاق می افته و چون اون موقع دیگه نمی شه هیچ کار خاصی کرد این اقدامات رو در یه پست جداگانه نوشتم که همه شونو قبل از زلزله انجام بدیم !!!

یکی دوتا مطلب مهم دیگه:
توی پست بعدی مفصل و مشروح توضیح می دم که :
1- موقع زلزله خصوصا اگه در طبقات بالایی باشیم مطلقا نباید از خونه فرار کنیم !! بلکه باید پناه بگیریم
2- پناه بگیریم ! اما نه زیر چارچوب در ! که با اولین تکونش هم شیشه های کتیبه ی بالاش بریزه روی سر و گردنمون و هم با دومین تکون هر چی آجر و تیر آهن کنار و بالای چارچوب در هست هوار بشه روی سرمون !!

پیشنهاد می کنم حتما پست بعدی رو که مختص اقدامات حین زلزله س بخونین ( روزمبادای 4 )


این پست فقط اقدامات و محکم کاری های قبل از زلزله رو مختصرآ توضیح دادم

ریحانه جمعه 3 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:46 ب.ظ

در شهر تو میخانه زیاد است، ولی من...
شوریده و دیوانه زیاد است، ولی من...

جمعیتی اطراف تو سرگرم طوافند
بر گِرد تو پروانه زیاد است، ولی من...

شیرینی و لیلایی و عذرایی و ویسی
از عشق تو افسانه زیاد است، ولی من...

بگذار که بغض تو بماند که بماند
هر چند تو را شانه زیاد است، ولی من...

این شعر پر از "من" شده؛ گفتی عوضش کن
باشد! "من" بیگانه زیاد است، ولی من...
-------------------------------
*رضا احسان‌پور*



شما چرا آپ نمیکنین ؟!

در شهر یکی کس را هشیار نمی بینم
هر یک بتر از دیگر...شوریده و دیوانه

1- ممنون از شعر های زیبایی که می نویسید
هنوزم توی این روزگار می شه شعر خوب پیدا کرد به لطف دوستان خوش ذوقی مثل شما

2- راستش حس می کنم این نوشته ها و تکرار در دیدن و خوندنشون شاید یه روزی یه جایی به درد یه نفر بخوره
وگرنه مطلب بعدی همین الان آماده انتشاره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد