سرزمین  آفتاب
سرزمین  آفتاب

سرزمین آفتاب

برای آشفتگی ها

( تقدیم به تو )


دل از ستاره بریدی ، به ماه جان دادی

سحر نیامده ساعت به من نشان دادی


من از دلی که به موی تو بسته ام گفتم

تو با کنایه سر زلف خود تکان دادی


مگر قرار نشد که تو مال من باشی؟

دوباره سهم دلم را به دیگران دادی؟


برای کارد که بهتر فرو رود ، این بار

تو باز آدرس قلب و استخوان دادی


بهار رفته و  رفته ست مـِهر پاییزی

تو هم نشانی خود را پی خزان دادی


"وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم"

خدا ! چه درد غریبی به شاعران دادی ...


چه خواب خوب و قشنگی، فقط بگو دیشب

چرا مرا وسط خواب خوش تکان دادی؟




(سرزمین آفتاب)

نظرات 6 + ارسال نظر
ریحانه جمعه 3 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:49 ب.ظ

چه کسی دیده تمنّای پلنگ از آهو؟
چقَدَر اشک بریزم که بفهمی بانو؟
تا بفهمی که تو را دوست... نشد! باز که هی
می‌بُری رشته‌ی افکار مرا با ابرو
چه کنم؟ دست خودم نیست، کمی می‌ترسم
از دو ابروی تو... از تیغ نگاه... از چاقو
کافرم! کفر من این است که مؤمن شده‌ام
جای هر معجزه‌ای با دو سه تایی جادو
من که گمراه نبودم، تو خودت می‌دانی /
همه‌اش زیر سر زلف تو بوده؛ شب بو
بید مجنون سیاهی است، پریشان در باد
این خسوفی که شبیخون زده است از هر سو
وقت اعدام رسیده است؛ فقط یک خواهش
زحمتی نیست اگر، دار مرا از گیسو...

(رضا احسان پور)


خیلی هم زیبا

سه بار پشت سر هم خوندمش

هر بیتش...
اصلا امکان نداره بشه یه بیتش رو حذف کرد
یکی از یکی قشنگ تر

ریحانه شنبه 4 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 09:47 ق.ظ

چه کسی دیده تمنّای پلنگ از آهو؟
چقَدَر اشک بریزم که بفهمی بانو؟
تا بفهمی که تو را دوست... نشد! باز که هی
می‌بُری رشته‌ی افکار مرا با ابرو
چه کنم؟ دست خودم نیست، کمی می‌ترسم
از دو ابروی تو... از تیغ نگاه... از چاقو
کافرم! کفر من این است که مؤمن شده‌ام
جای هر معجزه‌ای با دو سه تایی جادو
من که گمراه نبودم، تو خودت می‌دانی /
همه‌اش زیر سر زلف تو بوده؛ شب بو
بید مجنون سیاهی است، پریشان در باد
این خسوفی که شبیخون زده است از هر سو
وقت اعدام رسیده است؛ فقط یک خواهش
زحمتی نیست اگر، دار مرا از گیسو...

(رضا احسان پور)


خیلی هم زیبا

سه بار پشت سر هم خوندمش

هر بیتش...
اصلا امکان نداره بشه یه بیتش رو حذف کرد
یکی از یکی قشنگ تر

آقای نوستالژی شنبه 4 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 04:57 ب.ظ http://hasrat9.mihanblog.com

واقعا دست مریزاد شاعر...

مخلصیم

گفتم توی برزخ کمی دلت باز بشه

مهرداد شنبه 4 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:22 ب.ظ http://کهکشان

خیلی خیلی زیبا
و غمی که با طنز به زیبایی تلفیق و معماری شده بود !
البته حرف از غم زده شد شاید نظر شما غیر از این باشه به هر حال دستت درد نکنه دوست گرامی من .

درود مهرداد عزیزم
خیلی وقت بود به من سر نزده بودی
دلم برات حسابی تنگ شده بود

نظر لطفته

سمیرا یکشنبه 5 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 01:49 ب.ظ http://nahavand.persianblog.ir

الان باز مجبورم بگم حیف شدید شما! آخه من نمیدونم آدم اهل ذوق و هنر و شعر و ادب رو با سیاست و کار و کسب معاش و روزمره گی چه کار!!! حیف نبود؟! جواب نمیخواد میدونم که میخواید بگید غم نان!
دیگه اینکه برحذر باش که سر می شکند دیوارش! والله به خدا ...این از ما گفتن و از شما نشنیدن!

" ای که از کوچه معشوقه ما می گذری"
به جهنم ! بگذر ، کوچه ی او بن بست است !!

اهل ذوق و ادب؟ من؟ !!!

سیاست؟ اینو که مدتهاست بوسیدم و گذاشتمش کنار
از امامزاده ش کور شدیم . ولی شفا نگرفتیم !

mahso پنج‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:12 ق.ظ

خیلی قشنگ بود...شاید از اون شعرهای قبلی تقدیم به تو زیباتر...حداقل دل نشین تر !!!! به دل من....
شما که آپ نمی کردین....عدل این مدت که من عمل کردم و نشد زیاد نت بیام یه عالمه نوشته؟!!!
سروده ای که ریحانه خانوم هم گذاشتن بسیار دل نواز و شیرین هست..دستشون درد نکنه مستفیض(؟!) شدیم

شما لطف دارید
نه بابا
من هر هفت هشت ده روز !!! یکبار آپ می کنم
عمل؟ خیر باشه انشاله.
انشاله که مثمر ثمر بوده باشه و همیشه سلامت باشید

ریحانه خانوم جزو معدود افرادی هستن که بدون حاشیه فقط شعرهای خوب رو پیدا می کنن و همیشه منم از خوندن اشعار انتخابیشون لذت می برم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد