سرزمین  آفتاب
سرزمین  آفتاب

سرزمین آفتاب

صد سال...


یک:

رفته پیراهن 68  تومنی رو شب عید خریده 105 تومن . بعد اومده خونه دیده کمی تنگه .برده عوض کنه فروشنده می گه سایز بزرگترش رو نداریم.تموم کردیم. یه مدل دیگه بردار...اینم می گه من همین مدل به بقیه لباسام میاد.فروشنده هم پولشو پس نمی ده.اینم گیر کرده...نه پیراهنش درست در اومده نه پولش برگشته... می گم چند سالته ؟ جواب می ده سی و هفت سال...

می گم سال اولته که خرید می کنی که بفهمی شب عید وقت خرید نیست ؟ می گه ...


دو:

یه ویلای معمولی توی شمال تابستونا شبی 250 و زمستون زیر 100 قیمتشه. ملت اول فروردین دارن عین سیل هجون می برن شمال  و همون ویلا رو شبی 400-500 پول می دن که توی اون گرونی و ترافیک و شلوغی و خ..تو خ... ی جا خواب داشته باشن. کجا ؟ شمال ! اونم توی فصلی که نه می شه دریا رفت نه طبیعت هنوز درست و حسابی سبز شده نه جاده ها خلوتن نه خیابونا ! بعدشم یه مسیر 5-6 ساعته رو باید سیزده ساعت استپ بای استپ حرکت کنن تا برسن و همینجوری هم برگردن تا شهرشون !


سه:

رفته انباری بالای راه پله رو ریخته بیرون و کف انباریشو داره می شوره. می گم چه خبره ؟ می گه خونه تکونیه دیگه ! مگه نمی دونی ؟ ! می گم مگه بقیه ایام سال رو ازت گرفتن ؟ بیستم فروردین به بعد اینجارو تمیز کن . اینجارو که دیگه مهمونت نمی بینه ! می گه نه ! نمی شه. باید اول عید تمیزش کنم... بعد... مهمونا رسیدن در خونه ش این هنوز نه حموم کرده نه لباس عوض کرده... تازه...ده دوازده روزه داره عین کوزت ! کارگری می کنه و نا و رمق هم براش نمونده.


چهار:

سرهرچهار راه یه مشت کولی و بچه کولی ریختن لباس زنونه پاره قرمز پوشیدن و صورتشونو با دوده سیاه کردن و الکی قرمی دن ( اغلبشون رقص هم بلد نیستن و فقط شلنگ تخته میندازن) و  به زور گدایی می کنن ...همه هم بهشون پول می دن . می گم پول ندین. اینا همه کلکه  واسه رواج گدایی و ریختن پول به جیب یه مشت طماع سود جو که هر روز این بچه گداها رو دارن می برن و میارن... میگه : نه !! تو نمی دونی ! این حاجی فیروزه !!!!

می خوام سرمو بکوبم به دیوار.

(روح سعدی افشار بزرگ شاد)


پنج:

ما کی می خوایم یه ذره برای خودمون هم ارزش قائل بشیم و برنامه ریزی و مدیریت زمان رو یاد بگیریم ؟؟ کی می خوایم فرق بین گدای حرفه ای و محتاج رو بفهمیم ؟ کی می خوایم بین دوز و کلک و آیین های زیبا و سنتی  فرق قائل بشیم ؟ سنت چهارشنبه سوریمون رو با رفتار زشت و مسخره ی چهارشنبه ترکونی !!!! قاطی کردیم . بجای زردی من از تو سرخی تو از من رفتیم سراغ بمب و سیگاری و نارنجک و کاربیت و آبشاری و دینامیت و ... که زیر پای زن و بچه ی مردم یا ماشین این و اون بندازیم و از جا بپرونیمشون و بهشون بخندیم و خودمونم لت و پار راهی بیمارستان بشیم !!!!!!

می ریم عید دیدنی و در راه برگشت در مورد اینکه چرا عروس فلانی حامله نمی شه و لابد مشکل داره ! و اینا این خونه رو چطوری خریدن؟ لابد دزد بودن  و  چک فلانی برگشت خورده و چرا فلان کس ماشین مدل بالا خریده و ما نتونستیم و ... کلی حرف می زنیم و پشت سرشون کلی فحش بهشون می دیم و از حسودی دق هم می کنیم !! بعد می رسیم نزدیک خونه ، اعلامیه تشییع همسایه رو می بینیم. می پرسیم این چش بود ؟ جواب می شنویم سرطان داشت و چهار ماه بود که چون پول شیمی درمانی نداشت توی خونه ذره ذره آب می شد و ما کبک های به ظاهر همسایه که مشکل نازایی عروس فلان آشنای قدیم رو هم رصد کردیم از خونه بغلی و درد و رنجی که هر شب قطره قطره عین زهر بجای سرم توی خون و روحشون تزریق شده بی خبر بودیم...


عیدتون مبارک !

صد سال به ! از این سالها !


نظرات 11 + ارسال نظر
ری حان چهارشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 02:44 ب.ظ

سال نوتون پیش پیش مبارک

با کلی آرزوی لبخند و شادی و نیکی :))

همین که ما هنوز بلد نیستیم به خودمون احترام بزاریم خودش خیلی مصیبت بزرگیه...خدا هدایتمون کنه /0\

سلام. سال نوی شما هم مبارک باشه
انشاله سال جدید سالی باشه که همه مون بیشتر در رفتار و گفتارمون تامل کنیم ( علی الخصوص خودم )

الهی آمین

آتش پنج‌شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 01:13 ب.ظ http://dideno.blogsky.com

سلام دوست عزیز
و خوش به حال شما و همه اونهایی که میدونن شب عید
نه وقت خرید و نه وقت شمال رفتن و نه کوزت بازی توی
انباری و نه دلسوزی برای بچه گداهای سر چهارراه ها
و خوب بجای حرف های بیخودی به فکر گرفتاری های
همنوعانشون هم هستند . آروز می کنم فرهنگ اجتماعی
ما در سال جدید بیشتر رشد کنه و مهربون تر هم بشیم
خواستم سال نو را بهت تبریک بگم و برات آرزو های خوب بکنم .

سلام دوست آتشین
من نمی گم نباید به هیچ وجه از این کارا کرد... کاره دیگه...یه وقت آدم ناچار می شه
اما دلم می خواد همه مون جوری زمانمون رو مدیریت کنیم که دقیقه نود یاد یه سری جاها و یه سری کارها نیفتیم که قبلا و یا در موقعی مناسب تر می تونستیم بهتر انجامشون بدیم
وگرنه منه کوچیک کجا و فکر رفع گرفتاریهای همنوعان کجا ...

سالت پر از خوشی

مه سو پنج‌شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 02:56 ب.ظ

سلام...اوضاع خونه تکونی شما چطور بود مهندس؟!!!
امسال که در سفرم و خوبیش اینه که درد و رنج تحمل صدای بمب و ترقه رو نمی کشم!!!!جشن بود و خوش گذشت چهارشنبه سوری
شب عید هم دور همی هست و جشن.....خوش بر خوشانه....
براتون سال نیکویی آرزو می کنم.....صد سال به از این سال ها!!!!عیدتون مبارک پیشاپیش

سلام
ممنون از تبریک عیدتون
همسر گرامی خوبن ؟ سلام وتبریک منو به ایشون هم برسونین

جوجه اردک زشت جمعه 1 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 02:22 ب.ظ

سلام آفتاب خوش بهار

خیلی به خودم فشار آوردم احساسی نشوم اما نشد اینم اعتراف دم عید...
آه که وقتی فرهنگ انسان بودن نداریم همه چیزمان خلاصه می شود به رعایت ظواهر...عیدی که قرار باشد زیر فشار مالی و روحی و...باشیم را بندازیم سطل آشغال...بگذاربگویند غرب زده ام اما آیا غرب وحشی و بی دین و بی همه چیز هم مثل ما به استقبال سال نومیلادی میروند؟
وقتی از حال همسایه بیخبریم و تنها سعی می کنیم عالم و آدم را بزه کار خطاب کنیم شاید در پیش خودمان نیم نمره بالاتراز طرف بگیریم
دمت گرم که تیغ انداختی به جگر که حجامت روح می خاستم
شکر که نه چیزی خریدم نه چیزی تکان دادم تنها سعی کردم روح بهار را به پیشواز بروم

بهارت آنی شود که می خواهی

سلام بر پادشاه بی بدیل بهاران
همیشه سبز باشی برادر

وقتی که اعترافات احساسی می کنی انگار از ته دل آدم حرف می زنی
ما مدتهاست خودمان را در کوچه های بن بست ظواهر گم و گور کرده ایم و پیدا هم نمی شویم
مزیت آن مسیحی یا هر خارجی دیگری بر ما این است که...لا اقل دم از برادری و برابری و دینداری نمی زند
کارش را می کند بی هیچ ادعایی انجام می دهد
خواه این کار بد باشد خواه خوب
فقط ماییم که دایم در مقابل تلویزیون بیلان کاری ارائه می دهیم
من ندیدم کسی در کشورها و برنامه های خارجی مدام بگوید ما اینهمه در فلان مناسبت و محل به مردم خدمات ارائه دادیم
( که بیشترش هم دروغ و یاوه است )
بگذریم...
گلستانت بی خزان باد

ری حان دوشنبه 4 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 12:59 ق.ظ

هـرگز تـو هـم مــانـنــد مـــن آزار دیــدی؟
یــار خــودت را از خــودت بــیــزار دیــدی؟

نـام کـسی را در قـنـوتت گـــریـه کـردی؟
از «آتـنـا» گـفـتن «عــذابَ النـّار» دیدی؟

در پـشـت دیـوار حیاطی شعـر خوانـدی؟
دل کـنـدن از یــک خــانه را دشـوار دیدی؟

آیا تو هم با چشم بـاز و خیس از اشک
خواب کسی را روز و شب بـیـدار دیدی؟

رفتی مطب بی نسخه برگردی به خانه؟
بیـمار بـودی مثل من ؟ ، بیمار دیــدی؟

کاظم بهمنی


سال نوتون بخیر . . . همیشه به سفر

سلام بر همشهری امام رضا

ممنون که سال جدید رو هم کمافی السابق با دست پر و اشعار ناب آغاز کردی
دست و دلت ، آنگونه که خودت و خدایت می خواهید ! پربار باد

هادی دوشنبه 4 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 03:02 ب.ظ

سلام.
عیدت مبارک.ایشالا سال خوبی داشته باشی
حرفات همش درست بود ولی موقعی ککه توش قار میگیریمم.میگیم یهه بار که صدبار ننمیشه.بعد از اون یه بار صد بار دیگه هم میشه و باز یه بار که صد بار نمیشه.

سلام هادی جان
خوبی عزیز؟
انشاله سال خوبی داشته باشی
چرا اینجوری با لکنت تایپ کردی؟

جوجه اردک زشت سه‌شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 10:05 ب.ظ

تازه مان کن به آوازی...بارانی...

سلام امپراتور سرزمین مهر
ببخشید
مدتیه خیلی درگیرم
من گم شده ام مرا مجویید...از گم شدگان سخن مگویید

ریحانه چهارشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 11:50 ب.ظ

منم همین صحبت جناب بهار

در حیرتم از این همه تردید تو گاهی
آنگونه رها کردن و این چشم به راهی
کافیست پریشان بکند موی تو را باد
چون پرچمی افراشته در دست سپاهی
شطرنج به هم ریخته ی زندگی ماست
یک عمر به سربازی و یک روز به شاهی
ای عشق چه کردی که به نام تو در این شهر
انگشت نماییم؛ بخواهی و نخواهی!
یک بار فقط موی تو را دیده و انگار
افتاده دل ساده ام از چاله به چاهی
بنیامین دیلم کتولی

شطرنج به هم ریخته ی زندگی ماست
یک عمر به سربازی و یک روز به شاهی

سلام
چرا یهو همه خشن شدین ؟

آقای نوستالژی پنج‌شنبه 28 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 11:57 ب.ظ http://www.hasrat9.mihanblog.com

رسما تعطیل کردی؟!...

بالا خونه رو ؟
تعطیل بود !!!!

آتش چهارشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 02:16 ب.ظ http://dideno.blogsky.com

این آفتاب سرزمین ما کجاست که امروز رخ در نقاب ابرهای
سیاه کشیده و به تگرگ هایی که بر سر ما فرو می ریزند
می نگرد ؟
ما که از بس این پیراهن 68 تومنی را دیدیم خسته شدیم
کجایی رفیق ؟ بنمای رخ کآن صورت مشعشع تابانم آرزوست

؟؟؟؟؟؟؟؟؟
راستش متنت خیلی آشناس اما نه از اسمت و نه از روی وبلاگت نتونستم بشناسمت

یه کمک می رسونی رفیق؟
( ضمنا ، به روزم )

فروش پنل اس ام اس یکشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 08:21 ب.ظ http://www.zqz.ir/793287

بنام خدا با سلام خدمت شما مدیر گرامی شما می توانید فقط با پرداخت ده هزار تومان صاحب یک پنل پیامک همراه با خط اختصاصی ارسال و دریافت شوید. با این خط می توانید پل ارتباطی جدیدی برای کاربران خود فعال نمائید.لازم به ذکر است پیامک های نرفته به شما برگشت داده می شود.همچنین می توانید خط مورد علاقه خود را دریافت کنیدجهت دیدن دمو و ثبت نام به آدرس زیر مراجعه فرمائید http://www.zqz.ir/793287 با تشکر میدا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد