ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
آنکه ویران شده از یار ٬ مرا می فهمد
وآنکه تنها شده بسیار ٬ مرا می فهمد
چه بگویم ٬ که چنان از تو فروریخته ام
که فقط ریزش آوار ٬ مرا می فهمد!
آنقدر بیکس و بی تکیه گه و بی یارم
که فقط شانه ی دیوار ٬ مرا می فهمد !
...
چه عبث در پی "یارم" ٬ چه عبث در پی "یار "
و عبث معتقدم "یار" مرا می فهمد !
...
پی نوشت:
شرمنده. دو سه روزی محیط مجاز هم آرومم نمی کنه.شاید در سکوت به آرامشی حتی موقتی برسم.شاید !
جناب سرزمین آفتاب کم پیدا گشته اید...
ئه ؟
از آقای ضربدر و عمو ضربدر به جناب سرزمین آفتاب تنزل یا ترفیع پیدا کردم؟
آها
از اون جهت ؟
اینقدر باید به این اصل تکراری برسید که " عبث در پی یارم " که آخرش برسیم به این اصل واقعی که تنها یار واقعی هم اوست ...
آرامش قرین لحظه هاتون برادر بزرگوارم .
راستی , سلام ...
سکوت هم , همراه خوبی هست خیلی گاهها ... اما یادتان باشد برای همیشه , نمی تواند همدم خوبی باشد . گاهی لازم است سکوت را شکست در میان جمعی از عزیزانی که حتی اگر بد باشی دوستت دارند . و من چقدر دور شده ام از این عزیزانم ...
شاد و تندرست باشید برادر آفتابی ام .
شرح این ...
این زمان بگذار تا وقت دگر
ممنون از توجهتون
آنقدر بیکس و بی تکیه گه و بی یارم
که فقط شانه ی دیوار ٬ مرا می فهمد !
سلام
عجب شعر زیبایی، از سروده های خودتون بود؟
اون بیت هم شد شاه بیت این شعر از نظر من...
پی نوشت:
آرامش هایمان همه موقتند،قرار بر آرامش همیشگی نیست، چ اگر دلتنگی و بیقراری نباشد آرامش و سکوت ارزشی نخواهند داشت
اما همین سکوت اگر طولانی شود ممکن است دل را کسل کند
امید که همیشه به خوشی و آرامش بگذرد لحظه هایتان
خدا رو شکر قلت املایی نداشتم
عارح

عسلن قلت نداشتی !
(نه.شعر من نبود)
بعضی از اشعار منو دیونه میکنن
بعضی از اشعار مثل موج آرم دریا دل آدمو تکون میدن
.
.
.
اشعار انتخابیتون بسیار بسیار بسیار قشنگ بودند
لذت کافی رو بردم
و عبث معتقدم "یار" مرا می فهمد !
سلام
بزرگید که بزرگوارانه هم نظر میدید
سبز باشید
گاهی برای شرح حال دل چاره یی ندارم جز اینکه زبان شعر رو شفیع بین دل و کلمات قرار بدم
هر چه هم هست لطف طبع و ذوق شاعر این شعره
و حسن نگاه شما
من بالشخصه چیزی برای عرضه نداشتم
آنکه ویران شده از یار مرا می فهمد
وانکه تنها شده بسیار مرا می فهمد
چه بگویم که چنان از تو فرو ریخته ام
که فقط ریزش آوار مرا می فهمد
آنقدر بی کس و بی تکیه گه و بی یارم
که فقط شانه ی دیوار مرا می فهمد
من تمام غمم از عشق بپا خواست ولی
عشق انگار نه انگار مرا می فهمد !
چه عبث در پی یارم چه عبث در پی یار
و عبث معتقدم یار مرا می فهمد .......
نه ببین ! آینه از درد ترک خورد... ببین!
آن من مثل من انگار مرا می فهمد!
یار من آینه سان مثل خودم می ماند
اوست آری خود شهیار مرا می فهمد
او همانست همان گمشده در من آری
او همانست که بسیار مرا می فهمد
شعر زیبایی بود
شما تکمیلش کردید و زیباتر شد
باز هم ممنون
این شعر رو بی نهایت دوست دارم و معمولا زمزمه می کنم
سکوت را اما موافقم و چه حال زیبایی است این حال
با چند روز هم حل نمی شود شکاری را برایتان آرزو می کنم که می دانم چیست ؟
یا حق
سپاس
و ممنون از حضورتون
اما
مفهوم آرزوی شکار !! را متوجه نشدم
ببخشید و لطفا دوباره اندکی ساده تر بگویید که سطح سواد من یارای درکش را داشته باشد !
من خوب می فهمم چی می گی ! امیدوارم به آرامشی که دوست داری برسی . برا ما هم در خلوتت دعا کن ...
ولی خیلی دیر نکنی .. بازم اگر معرفتی هست تو همین دنیای مجازیه که گاهی بهتر از هر خواهر برادر و دوست و همسایه ای آدم و می فهمن ..*
* سهبا !!
http://dl.musicema.com/music/tracks/Mohammad%20Alizadeh%20-%20Shahre%20Baran.mp3
شاید سکوت و شاید یک موسیقی که شعر خاصی داشته باهش باعث آرامش بشه حتا موقتی !
با چه زبانی الان میتونم تشکر کنم از شما و موسیقی بسیار جالب و مناسبتون ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام . دوتا کامنت دیوونه م کرد :
کامنت آقا بزرگ , ویرانم کرد !
کامنت سایه , یه لبخند آورد به لبم , اما .... به گمونم تلخ بود !
امان از دل آدمها ...
در شهر یکی کس را هشیار نمی بینم
هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه !!!!
خوشحالم که دوست داشتید...خودم از دیشب بالای~100بار گوشش دادم بخصوص قسمت

من از عشق بارون به دریا زدم...
به بارونو به آسمون دعوتیم...
چه مهونی با شکوهی شده!!!
توو این لحظه هایی که هم صحبتیم ...
و این هم تقدیم شما
بسمِ،الله وُ هوایی که مرا با خود برد
تُنِ جذاب صدایی که مرا با خود برد
بی اراده به دلم چون غزلی ناب نشست
قبل از آن قافیه هایی که مرا با خود برد
به گمانم که کمی آب دعا ریخته بود
توی دم کرده ی چایی که مرا با خود برد
بعد از آن روز ندیدم که کجا رفت،چه شد
در (کجایی که بیایی) که مرا با خود برد
ز پَی اش شهر غم وُ کوچه ی اشک وُ درِ درد
وَ نبود این همه جایی که مرا با خود برد
در شبِ زلزله نقاشی چشمانش ریخت
بعد آوار و بلایی که مرا با خود برد
مانده بود از همه ی خاطرمان بر ساحل
ردِ گم گشته ی پایی که مرا با خود برد
او همان روز به من وعده ی رفتن می داد
صَدق الله، خدایی که مرا با خود برد!
انقدر شعرهات قشنگن
انقدر حس و حال دارن
که واقعا نمی دونم چی میشه نوشت که حق مطلب و حق شعر و حق تو که این اشعار رو داری و می نویسی و انتشار خوبیها می کنی ادا بشه
فقط می گم : ممنون
من به آمار زمین مشکوکم.........
اگر این سطح پر از آدم هاست.....
پس چرا این همه دل ها تنهاست..........؟؟؟
سلام مجدد
اگر این سطح پر از آدم هاست.....

پس چرا این همه دل ها تنهاست..........؟؟؟
چون آدمها راه دوست داشتن رو بلد نیستن و ناخواسته سوهان روح همدیگه شدن
سلام
درد یک پنجره را پنجره ها میفهمند...معنی کور شدن را گره ها میفهمند...سخت بالا بروی ساده بیایی پایین...قصه تلخ مرا سرسره ها میفهمند
یاد این شعر افتادم.
سلام
پنجره ی دلت همیشه رو به آسمون آبی باز باشه ایشالا
عشق تو گرفته آستین می کشدم
واندرپی یار راستین می کشدم
وانگه گوئی دراز تا چند کشی
با عشق بگو که همچنین می کشدم
(دیوان شمس)
ممنون از شعر زیبا که ظاهرا وصف الحال شما هم هست
امید که همیشه برقرار و پابرجا باشید . از آوارها بگذرید و
فروریختگان را بپا دارید َشما که ریزش آوار را می فهمید .
سلام دارکوب عزیزم
ممنون که دوباره یادم کردی
خیلی خوشحالم کردی
اره عزیز
شدیدا وصف الحاله
اصلا مگه می شه یه شعر رو ببینی و وصف الحالت نباشه و میخکوبش بشی؟؟؟
مرسی که میفهمی
سبز باشی
ا...
"
من اینجا نظر نذاشتم؟
ببخشید اقای سرزمین افتاب من یک سوال داشتم...
"شما فوتبالی هستین؟!
آسمان گفتا که من هم آبی ام

عشق می ورزم که استقلالی ام !
فقط در حد علاقه
وگرنه من به شمشیربازی گرایش و علاقه و تجربه دارم
و البته بسیاری از رشته های دیگه
ولی فوتبال... همه دوسش دارن !!!
حالا من میترسم اینجا یه چی بنویسم تو داد بزنی بگی چرا بی ربط نوشتی مریم؟


بعد منم دلناااااااااااازک برم بشینم آبغوره صادر کنم
ولی خداییش بی ربط نیست وقتی میگم چرا آپ نمی کنی داداش؟
حالا یه سر به ما نمیزنی و پستای خط خطیمونو قابل به خوندن نمیدونی که دیگه امر جداگونه ایه
بیا دیگه
سلام
شرمنده
چند روزی نبودم
درود
برایت آرزومی کنم یار تو را بفهمد و
زودتر به آرامش برسی و بیایی سر وبلاگت
که خیلی دلمان برایت تنگ رفته است !
سلام شنگین عزیزم
ممنون از اینهمه لطفی که به من داری
دلم من نیز برایت بسی تنگ رفته !
وقتی از همه جا کنج دنجی را و از همه صداها سکوت انتخاب شود تو می مانی و آنکه باید فقط و فقط و انگاه فکر می کنی به همه چیز به خودت و او همچنان نظاره می کند و کمک می کند ترا برای درک انچه در هیاهو و شلوغی ها و ازدحام قابل درک نبود و آن شاید حالی باشد درخور و شاید چیز دیگر
یا حق
وقتی فقط تو می مانی و آنکه باید
دیگر نه هیاهو مهم است
نه فکر
نه ازدحام و شلوغی
یار بیاید و باشد
گو همه دنیا به هجمه برخیزند
ملالی نیست
حق یارتان
و
ممنون
میان جمع میخندم که چون شمع اندرین مجلس
زبان آتشینم هست اما در نمیگیرد
به راستی همان بود
او که باشد دیگر هیچ چیز مهم نیست
سلام
نماندست چیزی به جز غم... مهم نیست
گرفته دلم از دو عالم... مهم نیست
تو را دوست دارم! قسم به خدا که...
اگر چه پس از تو خدا هم مهم نیست
فقط آرزو می کنم که بمیرم
پس از آن بهشت و جهنم مهم نیست
همان وقت رانده شدن به زمین... آه!
به خود گفت حوا که "آدم" مهم نیست
بیا تا علف های هرز بکاریم
اگر مرگ گل های مریم مهم نیست
ببین! مرگ هم شانس می خواهد ای عشق
فقط خوردن جامی از سم مهم نیست
نماندست چیزی به جز غم, مهم نیست,
گرفته دلم از دو عالم, مهم نیست,
بمانم, بخوانم, برقصم, بمیرم...
دگر هیچ چیزی برایم مهم نیست
سلام داداش خوبین؟


اما چرا 
ببخشید مدتی نبودم شرمنده شما شدم
اما انشاا... سعی میکنم بیشتر بیام و مطالب و
نوشته های قشنگتونو از دست ندم
شعرتون عالی بود داداش شاعرم
غمگین؟
سلام آفتاب عزیزم
آدمهایی از جنس تو سرشتشون بی قراریه تا دنیا از نورشون روشن بشه....
همیشه برقرار باشی چرا که آفتاب مرا می فهمد
سلام و عرض ادب
داداش دوسه روزت خیلی طولانی شد !
دلم تنگ میشود، گاهی
برای حرفهای معمولی
برای حرفهای ساده
برای «چه هوای خوبی!»
«دیشب چه خوردی؟»
برای «راستی! ماندانا عروسی کرد.»
« شادی پسر زائید.»
و چه قدر خستهام از «چرا؟»
از «چهگونه!»
خستهام از سؤالهای سخت، پاسخهای پیچیده
از کلمات سنگین
فکرهای عمیق
پیچهای تند
نشانههای با معنا، بیمعنا
دلم تنگ میشود، گاهی
برای
یک دوستات دارم ساده
دو فنجان قهوهی داغ
سه روز تعطیلی در زمستان
چهار «خندهی» بلند
و
پنج «انگشت» دوست داشتنی ....
سلام ...
دلم برای نوشته های خوندنیه آبجی زهره م خیلی تنگ شده بود
ممنون
همیشه دست و دلتون سبز باشه
نخیرم

مثلا شخص بنده...از فوتبال خیلی هم بدم میاد!
اصنم همه دوسش ندارن
بعدشم
.
.
هیچی بی خیال
پرسپولیس 0

صبا 2
تازه اصلانم خوب نیست آدم جواب دیگران رو نده،گفتم که جواب منو بدید.
این هم که جوابی ننویسند جواب است !!!

سلام
الان این جواب حساب می شه ؟
چه خشن شدی!
میشه لطفا باشید دیگه ؟
سلام
بله
حتما
و ممنون که ...
بله دیگه
از هیچی که بهتره
نیست؟
وای آقای جناب ضربدر حوصلتون سر نرفت از این پست تون؟!
راستش یه مدتیه حوصله م از خودمم سر رفته
یا به عبارتی
حوصله ی خودمم ندارم
پست بیچاره که ...
هئئئئییی

بی خیال
پاشین یه آهنگ شاد باحال بذارین یکم بپر بپر کنین
بعد بشینین یه گوشه به همه ی دنیا بخندید بگید
هاهاها
آه ای خوارجان همیشه ، از روی نیزه حکم نرانید

با پینه ی جبین جهالت قرآن بی غدیر نخوانید
خون آبی از سکوت و خیانت در کوچه های خالی کوفه
آه این صدا ، صدای اذان است
نهج البلاغه دل نگران است
این صوت قاریان مُقنی ، یا شیون زمین و زمان است
محراب صد شکافه ی خون شد
مشمول عُقده های قرون شد
فزت و رب الکعبه سیه پوش
مسجد شهید رقص جنون شد
هنگام رفتن تو اذان شد
خورشید پشت ماه نهان شد
بعد از تو عشق روزه گرفت
و...
ماه شهادتت رمضان شد
دریا به صور کوفته دف را
دریا بریز اشک صدف را
تا کاءنات نوحه بخوانند
کشتند آفتاب نجف را
نجف را
سلام...این شبها التماس دعا
این سومین باره که دارم این شعر زیبا رو می خونم...


و
من...
لال !!!
مغزم قفل شده...
دعا کنین شما هم با اون دل پاکتون
که از لابلای حرفهای قلبیتون
داره رشحات نور
به بیرون
تراوش می کنه
چه حالی دادید در این لحظات قبل از سحر شب قدر ...شب شهادت مولا علی (ع)
مولا یارتون
سلام بر صاحب سرزمین آفتاب


خوبین جناب؟
هم نماز روزه هاتون و هم روزه ی سکوتتون قبول باشه
اومدم عرض ادب
شرمنده دست خالی ام
یه افطاری هم مهمونمون نکردیدها! صدرحمت به اصفهانیا
سلام خواهری غایب از دیار اصفهان با تایم غیبت بالا !!!!!


افطار که روی سر و چشم ما جا دارین
اما
من یادمه داشتم یه ماشین تکمیل می کردم به مقصد اصفهان !!
بعد یهو یه نفر اینو یه تهدید جدی تلقی کرد و کلا از وبلاگ هم رفت !!!!
که نکنه این تهدید عملی بشه !!!
خدایا خودت شاهد باش
دلمون تنگ شده بود...خیلی وقت بود که نبودین
اما لطفا دیگه اینهمه فاصله دارش نکنین
کامنت من کو پس؟
من بخدا این روزها خیلی کم میام و زود هم می رم
اما هم کامنتتو دیدم هم جواب نوشتم برات
نیست؟
الان می رم می گردم
______________
شرمنده
گشتم نبود
ممکنه دوباره بفرستی؟
گشتم نبود نگرد نیست
ولش کن دیگه داداشی ... خودتو ناراحت نکن
روزه سکوتتو کی افطار می کنی
روزه سکوت کدومه
خوبه حالا هی میام و کامنت ها رو هم جواب می دم
فقط کمی حوصله نوشتنم پریده
سلام برادر غایب از دیار .... ( بروزن بییییییب ) با تایم غیبت بالا !
من مثل بقیه نمیگم به روز شین ! اصلا هرطور میلتونه ! بابا اینجا ملک شخصی تونه دیگه ! به من چه مربوطه که بگم به روز بشین یا نشین ؟! واللا جون خودم !
فقط دارم فکر میکنم اگه یه روز , خورشید که از خواب پاشد , کرکره آفتاب رو بکشه پایین و بگه , یه چند روزی حوصله تون رو ندارم , میخوام برم استراحت ! اونوقت دنیا چی میشه به نظرتون ؟!
سلام

اونوقت اینا تعریف بود؟ فحش بود؟ ملامت بود؟ نگه کردن عاقل اندر سفیه بود؟
ملک شخصی؟؟؟؟ مگه ماشین یا خونه س اینجا ؟؟؟ وقتی منتشرش می کنیم یعنی ملک شخصی نیست. تقریبا جزو اماکن عمومی تلقی می شه و تولیتش دست ماس
بجان خودم !
آفتاب هم آخرش خسته می شه
هی هر روز کار تکراری و تکراری و تکراری...
واللاه !!!
سلام

ئه ئه ببین چجور وایستاده منو نگاه میکنه ~~>
چیه؟ مگه آدم میخواد بره خونه داداشش و بهش سر بزنه دلیل میخواد؟
شما نگران داداشت باشی چجوری بهش میگی جناب سرزمین آفتابِ آقای ضربدر؟!!!!!
فقط اومدم بپرسم حال دلت خوبه؟
سلام
ممنون
شما؟
سلام کاکا کیارش....مرد پر انرژی....چیه نکنه رمضون کل انرژی هاتو برده که دیگه آپ نمیکنی....
آنقدر بی کس و بی تکیه گه و بی یارم
که فقط شانه دیوار مرا میفهمد
...
واقعا عاشق این بیتش شدم.....غزل فوق العاده ای بود.....
چی شده مشکلی پیش اومده که آپ نمیکنی....اگه کمکی از دست من بر میاد بگو دریغ نمیکنما....
راستی آپم اگه وقت کردی بیا.....
سلام هادی جون
نه عزیزم
مشکل خاصی نیست داداش
ممنون که می پرسی
یه کمی بی حوصله م
وقت هم خیلی کمه
فقط میام
میخونم
یه جوابکی می نویسم و می رم
همین
چشم . خدمت می رسم. ممنون بازم
بنده مریم قلی خان ممالک الدوله هستم


لبخند میزنی و دل این خواهر کوچیکه رو شاد می کنی...الهی که همیشه دلت شاد باشه و لبت خندون
منصوب به مریم بزرگمهر
ولی فکر کنم حال اون دل نازکت خوبه که اینجوری --->
اوووووووووه



عجب اسمی!!!
منو باش که فکر می کردم اسمت ساده س
نگو نه خودت نه اسمت هیچکدوم ساده نیستین
منصوب؟؟؟؟ یا ...
منظورت موسوم بود ؟
یا مثلا ملقب؟
حالا...
اوه اوه... نقاب زورو هم زده!!
نه بابا...شاد کجا بود؟...
تا سادگی چی باشه داداش گلیِ خودم

اگه ساده تر از مریم گیر آوردی بهم نشون بده تا کمی به خودم امیدوار بشم
اون اسم هم نه ملقبه نه موسومه بلکه همون منصوبه
این اسم و فامیل (که صد البته عاشق اسمم هستم) رو به زور نصبش کردن بهمون
من نمی دونم چرا بابام رفت برام شناسنامه گرفت یه بار نپرسید آیا این فامیلی رو دوسش داری بگیرم اسمتو با همین؟
یعنی میشه شهرت رو هم به دلخواه انتخاب کرد؟؟؟
مریم و سادگی؟؟؟
آخ آخ آخ !!!
سلام جناب آفتاب




خوبین؟
ببخشید سفر بودم این هفته نبودم جوابتونو بدم
اولا که منو از یک ماشین می ترسونین؟شما اصن الان یه اتوبوس بار کن ببین کیه که شام و نهار و جا رو نده
البته یه اصفهونی جوجه هاشو آخر پاییز می شمره
بالاخره این فاصله ها نزدیک شد
ولی انگار خیلی ها بارسفر بستن!
خوشحالم که شما همچنان پابرجایین
سلام خواهر خوبم

اولا که خیلی خوشحالم اندک اندک دارین پر رنگ می شین !!
یه مدت از بس کم رنگ شدین داشتین محو می شدین
دوما : آره واقعا !! اصن یه اتوبوس بیار
کیه که اینجا جواب تلفن بده
همه تون برین هتل عباسی !
سوما : یه کمی هوای حوصله ابریست !!! هوای وبلاگ دوستان هم کم و بیش.. آره
من هم از همه کمرنگ تر
زیرکان گفتهاند دوست را چندان قوت مده که اگر دشمنی کند تواند….
نشنیدهای که چه گفت آن که از پرورده خویش جفا دید؟
یا وفا خود نبود در عالم
یا مگر کس در این زمانه نکرد
کس نیاموخت علم تیر از من
که مرا عاقبت نشانه نکرد...
با چند شعر به روزم ...
iهمیشه عالی و تازه
و
همراه عطر خوش دلنوشته های آقاتون : سعدی علیه الرحمه !!
ممنون
سبز باشید