ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
- وقتی تخم مرغ بخاطر نیرویی از بیرون می شکنه ٬ یه زندگی به پایان می رسه
- وقتی تخم مرغ بخاطر نیرویی از داخل می شکنه ٬ یه زندگی آغاز می شه
پس تغییرات مهم و اثرگذار همیشه باید از درون آدم شروع بشه
پی نوشت:
برای بعضی ها فرقش فقط اینه: شام نیمرو بخورن ؟یا جوجه؟
با این جساب جوجه رو ترجیح بدیم که دو تا زندگی ایجاد بشه
مگه نه؟
خدا کنه نگاه همه نگاه از درون به بیرون باشه نه نگاه بیرون به درون
خرد شدن و شکسته شدن از بیرون هم سرآغاز است برای آغازی متفاوت شاید
سلام حال دل رو به راه باشد همیشه که به راه نبودنش هم دنیایی دارد عجیب
به راه نبودنش ممکن است عجیب باشد اما خوب نیست
بالاخره تکلیف ما چیه این وسط ؟ نیمرو بخوریم ؟ از داخل بشکنیم یا از بیرون ؟! اونوقت زندگی مون تغییر میکنه یعنی ؟
( وای که چه لوس شدم من ! اه اه !!!)
بستگی داره توی زندگی اصلا دنبال تغییر و بهبود باشیم یا نه
به قول اهالی ایزو : بهبود مستمر !
اونوقت تخم مرغ و سایر قالبها خیلی تفاوتی ندارن
مهم قید هاست که باید از جلوی پامون برداشته بشن
وای خدای من....




سوتی....
کل این شعر میگه "Whenever I'm alone with you"
بعد اینجا عنوان پست شده "I'm alone with you"
اختلافشون عین شمال و جنوبه
تفاوت "وقتی با تو تنهام" و "با تو تنهام" از زمین تا آسمونه
به نام خدا
دعای دوری از بلا و حاجت روا شدن در ایام پایانی ماه ذی الحجه
نیت کنید:
سبحان الله یا فارج الهم و یا کاشف الغم فرج همی و یسر امری و ارحم ضعفی و قلةحیلتی و ارزقنی من حیث لا احتسب یا رب العالمین
پیامبر(ص) فرمودند:هر کس مردم را از این دعا با خبر کند در گرفتاریش گشایش پیدا می شود...
ممنون
خدا در همه کارهاتون فرج و گشایش نصیبتون کنه
جالب بود اما حالتهای دیگه ای هم هستا!
یه ذره به موضوع بی ربطه
اما این مطلبو که خوندم یاد تخم مرغی افتادم که از داخل نشکسته بود
من از خارج شکوندمش و توش یه جوجه نارس مرده بود
جوجه ای که نتونسته بود راه رو تا آخر بره و از تو بشکونه و زندگی شو آغاز کنه
تازه یاد جوجه ای هم افتادم که با بدبختی تخمو میشکونن میان بیرون
اما مرغه میزنه لت وپارش میکنه
شایدم شما تخم رو شکستین و جوجه بدبخت به فنا رفته !


بچه ها شیطنت زیاد می کنن
من بچه که بودم ...با ساتور گردن 6 تا از جوجه های عموی کوچیکم رو زدم !! ( بخدا بچه بودم...همینجوری بخاطر بازیگوشی بود...) بعد که عمو و عمه م گریه کنان رفتن پیش بابام و چغلی کردن... یه کتک مفصل خوردم تا بجای یه خاطره ، دوتا خاطره داشته باشم !
آها...بعدش بابا پول داد رفتن 8 تا جوجه برای خودشون خریدن...نامردا دوتا هم اضافی کاسب شدن...فقط من باید کتک می خوردم ؟؟