سرزمین  آفتاب
سرزمین  آفتاب

سرزمین آفتاب

انتشار خوبی ها

دوست گرامی و فرهیخته  روی ماه خداوند را ببوس ابتکار قشنگ یکی از دوستان را باز نشر کرده اند

وقتی که خواندم حس کردم  هم برای من و هم برای تمام دوستان که در این دنیای پر از کلک و دروغ وقت می گذرانیم خالی از لطف نیست که دمی تن به این تمرکز مثبت خالص با هدف انتشار آن در کائنات و انعکاس خوبی ها بسپریم...خدارا چه دیدی...شاید کمی آن سوی تر آنگاه که آن خوبی در حال کمانه کردن بود بر فرق خودمان هم فرود آمد !!

مدتیست حضورم در وبلاگ کمرنگ تر از قبل شده.لذا بعید می دانم حتی یکی از دوستان فرصت کنند خواهشم را اجابت نمایند.اما نا امید شیطان است

اول برای سه تن از آنانکه جایگاهی خاص برایم دارند دعا می کنم :

1- (...)در این واپسین لحظات پاییز دعا می کنم که تندرستی و دلخوشی همیشه همراهت باشند.آنقدر که مثل خیلی از چیزهای خوب دیگر از چشمت بیفتند اما ترکت نکنند

2- (...‌) پاییز در حال به پایان رسیدن است...امیدوارم غم ها و غصه ها و دل آزردگی هایت از آنان که با عینکی سیاه روح ارزشمندت را تیره می دیدند مثل پاییز به پایان برسد

3- (...) ابتدای زمستان آغاز سمفونی سپید درکنسرت زندگیست. دست و ذوق و هنرت مستدام


*

به زودی سه نقطه های داخل پرانتز را خواهم گفت.اما اگر کسی خودش فهمید و با ذکر عدد !! به من گفت کتابی به رسم یادبود شبی پر از دعا تقدیم خواهم نمود


**

دوستی کوپن های مرا سوزانده !!   خدا جوابش را بدهد  لذا از بین باقی ماندگان ! از حسرت عزیز ، گفتگو در تنهایی و  استاد حاجیان گرانقدر  دعوت می کنم که ادامه دهنده انتشار آرزوهای قشنگ باشند.


زمستانتان  زیبا


گل اومد بهار اومد می رم به صحرا...

مدتی پیش مقام معظم رهبری و یکی دونفر از مراجع محترم ، بیاناتی در مورد اینکه جمعیت افراد پیر کشور رو به تزاید و جمعیت جوانان رو به کاهش است و باید از این خارج شدن از تعادل دوری کرد فرمودند.

اصل فرمایش ایشون کاملا صحیحه و دربست هم قبوله و  باید عده ای کارشناس دلسوز بشینن و راهکار اجرایی کردن صحیح این  حرف رو بررسی و اعلام کنن.


ولی یه عده بادمجون دور قاب چین حزب باد اینبار هم تا حرفی از یه بزرگی شنیدن از اونور پشت بوم خودشونو شلیک کردن پایین . با طراحی یه بیلبرد احمقانه و پوپولیستی و خر فرض کردن مخاطبین جفنگیاتی رو نقاشی کردن و نوشتن که باعث می شه شاخ های راه راه روی سر آدم سبز بشه !! توی تموم بزرگراه های شهر های بزرگ هم سه تا سه تا !!! اینو نصب کردن!! که طرف اگه سرعتش زیاد هم بود بازم بتونه50 متر جلوتر اینو کامل ببینه و بخونه . نکنه نکته ای از دستش در بره !!!





لطفا کمی به صورت پدر در هردو دوچرخه نگاه کنین.اولی نماد یک پدر نسبتا سنتی و دومی ظاهرا کمی روشنفکر
قیافه بچه ها در اولی  خوشحال و خندون و در دومی عبوس...
چقدر طراحان این بیلبرد جنس و ذاتشون کثیف و خرابه...تازه در دوچرخه اولی  مادر حضور نداره...احتمالا رفته زایشگاه برای زایمان بچه بعدی !!!
انگار همین چند سال پیش نبود که حتی در حاشیه اتوبان ها هم می نوشتن : فرزند کمتر زندگی بهتر
کلآ ما مردمی هستیم حزب باد و دمدمی مزاج
منتظریم تا یه چیزی بشنویم و بعد خودمونو پاره کنیم . رهبر اشاره منطقی و درستی داشتن و باید راهکارهای ریشه ای برای این موضوع اندیشیده بشه. ولی یه عده همه راهکارها و مطالعات و بررسی ها رو ول کردن و چسبیدن به همون جمله فرزند بیشتر... آخه یکی نیست به اینا بگه : شماها مشکلات جوانان در بالارفتن سن ازدواج رو می دونین ؟ می فهمین ؟
جوانان پول دارن ؟ مسکن دارن ؟ شغل دارن ؟ چی دارن که باهاش و به اتکاش به تولید مثل هم بپردازن؟ برای بچه درست کردن  بجز... چیزای دیگه هم لازمه بخدا !  ادب و تربیت و فرهنگ و مسکن و نون و شیر خشک و پوشک و مهدکودک و مدرسه و ...
هیچ فکر کردین با این تبلیغات شماها یه عده روستایی یا افراد ساده دل که چند سال قبل به وعده های توخالی اون آدمک پینوکیو صفت ! واسه گرفتن وام بلاعوض یک میلیونی برای هر بچه ،دل خوش کرده بودن دوباره شروع می کنن به تولید انبوه ؟؟؟؟؟ دوفردای دیگه قیمت پوشک و شیر خشک میشه هفتاد برابر !!! هر چیزی راهی و روشی داره... اول باید مطالعه کرد. ببینیم کجای ایران ترکیب جمعیتش رو به نزول داره؟ کجا توزیع و تقسیم امکانات نامناسبه ؟  مشکلات اخلاقی و آموزشی جوانان ما کجاس که اینهمه طلاق زیاد شده؟ بعد دو فردای دیگه تکلیف چند تا بچه ی طلاق هم به این معضلات اضافه می شه.همه ی این نسل یهو می رسن به دم در دانشگاه !! یهو مهدکودک می خوان. یهو کار می خوان. یهو واسه عقد سرویس طلا می خوان...یهو میلیون میلیون قبر می خوان !!!! فکر کجاشو کردین که فقط قسمت خاک بر سریشو دارین زیاد می کنین؟
می شه یه عده از شما آدمای خنگ و مملکت به باد بده ، دهنتونو ببندین و بذارین چهار تا آدم عاقل واسه مملکت تصمیم گیری کنن ؟ 
درسته که  همان کس که دندان دهد نان هم دهد...اما عقل هم دهد...ولی کسی استفاده نمی کنه که !
توی 50 متر آپارتمان اجاره ای جا برای چندتا فرزند بیشتر و شادی های افزون تر  هست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟یارو نون نداره بذاره جلوی زن و بچه ش. حالا می گی بچه ی بیشتر؟؟؟تو ، مشکلات اقتصادی و مسکن و اشتغال و تربیتی و آموزشی و مهارت های زندگی رو برای ازدواج جوانان حل کن . خودشون سالی یه دونه بچه درست می کنن.
بچه بجز نون تربیت هم می خواد. گله گوسفند که پروار نمی کنیم !! انسانه !پدر و مادر انقدر دنبال نون شب بچه دویدن که شب نا ندارن در مورد تاثیر مکتب اصفهان بر تفکرات و اشعار صائب تبریزی برای بچه شون حرف بزنن...
خوب بعدش بچه ها می شن همین: یه عده لوس و ننر و بی تربیت و از خود راضی...یه عده گدا و نون خشکی و یه آدامس بخر !! و جیب بر و...یه عده هم اگه مریض بشن باید رو به قبله دراز بکشن چون باباشون پول مداوا نداره !! و باید هشت تا شیکم دیگه رو هم سیر کنه !!

18+
یه نفر نوشته بود :
فرزند بیشتر  تبلیغات نمی خواد. م.ک.ا.ن می خواد !!!

با عرض شرمندگی . من عصبانی که می شم کمتر مدارا می کنم .

رنج دانستن

در نگاه نخست، دانستن از ندانستن بهتر به نظر می‌رسد. همچنانکه روز از شب، یا مرگ از زندگی، یا سیرابی از تشنگی.

اما این تنها در نگاه نخست است. دانستن شاید به لذت منجر شود اما همیشه به رضایت منجر نمی‌شود.

نخستین حوزه دردناک دانستن، داشتن دانش است. منظورم از دانش، مشتق و انتگرال و ترتیب عناصر جدول مندلیف و نام کرم‌های پیچیده مثل دراگونکولوس نیست. منظور من از دانستن، هر آن چیزی است که درک بهتری از محیط ایجاد می‌کند و آگاهی می‌بخشد. آن کس که اقتصاد می‌آموزد، آن کس که مدیریت می‌فهمد، مغز را می‌شناسد، فلسفه را درک می‌کند، روانشناس می‌شود، جامعه‌شناسی دغدغه‌اش می‌شود،و... «آگاهتر» می‌شود و آگاهی یعنی رنج.

رنج اینکه دردهای دیگران را می‌بینی. دردهایی که یا خود نمی‌بینند و یا نمی‌فهمند.

رنج اینکه در میانه جمع تنها می‌شوی. چیزهایی را می‌خواهی که دیگران نمی‌خواهند و دیگران در رفتار و گفتار و زندگیت، چیزهایی می‌بینند که هرگز ندیده‌ای و به آن فکر نکرده‌ای.

رنج اینکه دیگران طردت می‌کنند.

رنج اینکه دیگران قضاوتت می‌کنند.

به آن «گنگ خواب‌دیده‌ای» تبدیل می‌شوی که عالم برایش «تمام کر» است. نه زبانی برای گفتن داری و نه آن روز که بر زبان آوردی گوشی برای شنیدن خواهی یافت.

حوزه دردناک دیگر، در محیط خانواده است. به یاد می‌آورم آن زن را که برای آزمون وفاداری همسرش، در غیاب خودش صدای همسرش را ضبط کرد و در بازپخش آن، دو «نکته» بر «دانسته‌هایش» افزوده شد. نخست اینکه همسرش به او خیانت می‌کند و دوم اینکه او را یک «خرس گوشتالود» می‌داند.

آنها جدا شدند. مرد بر سر زندگی دیگری رفت تا به خدمت یا به خیانت، آن را اداره کند. اما زن، حتی در شیرین‌ترین لحظات زندگی آینده ، حتی در شنیدن دوستانه‌ترین و عاشقانه‌ترین واژه‌ها نیز، در گوشه‌های پنهان دلش، بر خود خواهد لرزید که شاید اینجا نیز در غیابم، «خرس گوشتالویی» بیش نباشم.

آن زن تا روز مرگ، با احساس یک «خرس» زندگی خواهد کرد. بی هیچ دلیلی. جز آنکه در لحظه‌ای، نتوانست بر وسوسه بیشتر دانستن غلبه کند.

حوزه آسیب زننده دیگر، محیط کار است. حرف زدن پشت سر مدیران، از جمله اخلاق‌های نادرست کارکنان است که مروری کوتاه به تاریخ مدیریت و حکومت، نشان می‌دهد که قدمتی هم‌اندازه حضور انسان بر این کره دارد. همچنانکه اخلاق نادرست مدیران نیز در این است که در گفتگو با هم‌ رده‌های خویش، برای اثبات برتری و قدرت، از اعتبار و نام کارکنان خود خرج می‌کنند. مدیرانی که مکالمه‌های کارکنان را گوش می‌دهند و یا کارکنانی که کوچکترین حرف‌های مدیران را ردیابی می‌کنند، کیفیت زندگی کاری خود را بهبود نمی‌بخشند. بلکه خود را در محیط کار شکنجه می‌دهند.

در مذاکره و ارتباطات نیز ماجرا همین است. زیادتر دانستن، الزاماً به نتیجه بهتر منجر نمی‌شود. گاه ما را به سمت رفتارهای عجولانه سوق می‌دهد و گاه چنان عنان اختیار از کف ما می‌رباید که از ادامه گفتگو باز می‌مانیم.

به نظر می‌رسد در بهشت دنیا، «دانستن» درخت ممنوعه‌ای است که اگر چه، هر کدام تا حدی به تغذیه از آن برای زنده ماندن نیاز داریم، اما هر گاز بیشتر از نیاز، دردها و رنج‌های بیشماری را به جسم و جان ما تحمیل خواهد کرد.


برگرفته از وبسایت روزنوشت های محمدرضا شعبانعلی  http://www.shabanali.com

روز مبادای زمستانی


به قول قدیمی ها " ننه سرما " داره کم کم چادر سفیدشو پهن می کنه

امروز از روی سایت هواشناسی دیدم که دمای هوا فردا شب به منفی یک درجه می رسه . و این رسما یعنی نقطه انجماد.

خوب...با رسیدن فصل سرما یه کمی معادله ها تغییر می کنه. کلآ سرما سرعت و حرکت همه چیز رو کند می کنه

مایعات یخ می زنن . روغن ها سفت می شن. حتی تردد افراد هم با مشکل روبرو می شه

واسه همین به فکر افتادم یه سری مطالب رو یادآوری کنم. می دونم که همگی از من بهتر می دونین اینارو ...اما خوب...تکرارش که ضرری نداره.داره ؟ کلا رعایت نکات ایمنی، هرگز باعث پشیمونی نبوده.

مثلا یه انیمیشن دیدم در مورد کلاه ایمنی در محیط ساخت و ساز.


   اینجاس  


برام جالب بود. شما هم ببینین لطفا.

حالا یه سری موارد مربوط به زمستون رو با هم مرور می کنیم

( البته بعضی نکاتش محدود به زمستون نمی شه و عمومیت داره) :


یک - واسه سفرهای زمستونی حتما یکی دوتا پتوی مسافرتی توی ماشینتون داشته باشین.هم حجمشون کمه هم مواقع ضروری خیلی به درد می خورن.


دو - بعضی وقت ها ممکنه ماشین جایی گیر کنه یا سُر بخوره و از جاده خارج بشه. یا شب بنزینتون توی راه تموم بشه.اینجور مواقع کم بودن شارژ موبایل خیلی دردسر ساز می شه . لطفا یه شارژر فندکی توی داشبورد ماشینتون داشته باشین.


سه -  زنجیر چرخ ...  توضیح بدم ؟


چهار - لطفا قبل از مسافرت های زمستونی باک ماشین رو تا خرخره پر کنین !‌دقیقا تا خرخره !!!


پنج - ضد یخ ماشینتون حالش چطوره ؟ ( حداکثر عمر مفید ضدیخ در بهترین شرایط سه ساله. بعدش فقط یه آب سبز رنگ و بی خاصیته )


شش - اگه فکر می کنین که ممکنه توی راه به آب نیاز پیدا کنین یکی دوتا بطری آب با خودتون بیارین توی ماشین . آب اگه توی صندوق عقب بمونه احتمال یخ زدنش خیلی زیاده واسه همین وقتی که لازمش دارین دیگه به دردتون نمی خوره.


هفت - یه کپسول دوکیلویی آتش نشانی (یک کیلوییش عملا کارآیی لازم رو نداره) توی صندوق عقب ماشین داشته باشین.حتمآ.لطفآ.


هشت - یه تیکه بزرگ پلاستیک یا نایلون رو لوله کنین و بندازین ته صندوق عقب. حداقل 1.5 در 1.5 باشه . مورد استفاده شو بعدآ می گم !!


نُه - لاستیک زاپاس ماشینتون اوضاعش خوبه ؟ توی سرما و برف و بارون اگه پنچر کنین و زاپاستون سالم نباشه برای بردن لاستیک پنچر به یه پنچرگیری و برگردوندنش توی اون سرما هم دو سه برابر بیشتر معطل می شین هم پول بیشتری باید بدین و هم خیلی بیشتر کثیف می شین !


ده - یکی از دوستان قدیمی ابتکار جالبی داره. هر وقت می خواد با خانواده توی زمستون جایی بره دو تا بطری نوشابه خانواده رو آخرین لحظه  زیر شیر آب داغ  پُر می کنه و می ذاره توی ماشین. تا بخاری ماشین توی اون سرما بخواد گرم بشه کسایی که عقب نشستن با همون بطری ها حسابی گرم می شن‌!!


یازده - اسم مرگ خاموش رو شنیدین ؟ لطفا اتصال لوله های بخاری و پکیج و ... رو یک بار دیگه کنترل کنین. مونوکسید کربن نه بو داره نه خبر می ده !



زمستون زیبا و قشنگی داشته باشین.


راستی کسی اون انیمیشن رو که چند خط بالاتر لینکش رو گذاشتم نگاه کرد اصلا ؟؟؟!!  آیا ؟ !!!!!!


کلیدت فولاد باد

ساعت10:49 شبه

دارم مصاحبه تلویزیونی دکتر روحانی رو از شبکه یک دنبال می کنم

هر چند بقول خودش هنوز خیلی راه مونده و به قول یکی از مصاحبه کننده ها صدای باز شدن اولین قفل داره به گوش مردم می رسه و هرچند که ...

ولی این آدم انقدر با ادب و عظمت از مردم ( بدون خر فرض کردنشون ) یاد می کنه که دوباره کم کم دارم به ایرانی بودن خودم افتخار می کنم

تو باعث شدی دوباره از انزوا آروم آروم در بیاییم و دوباره دنیا ما رو بجای یه مشت دزد و تروریست غیر قابل اعتماد ، یه ملت قابل تعامل ببینن

کلیدت فولاد و نشکن باد  شیخ خوش اخلاق