سرزمین  آفتاب
سرزمین  آفتاب

سرزمین آفتاب

وبلاگ چیه ؟

حدودا 14 ماهه دارم مرتکب نوشتن توی وبلاگ می شم

وبلاگ قبلی از تیر تا  دی ماه( فکر می کنم) کار کرد و این وبلاگ کمی بعد متولد شد


هنوز تعریف روشنی از وبلاگ  جایی ندیدم

وبلاگ برای چه کاریه؟

به چه منظوری باید توش نوشت؟

شعر؟
سیاست؟

ادبیات و هنر و تاریخ؟

بیزنس؟

طنز؟

دوست یابی؟

کپی کردن نوشته ها و کارای دیگران و به جای نوشته ی خود  جا زدن؟ (البته نقل مطالب هم خیلی خوبه هم مفیده.به شرط اینکه قصد فرد این نباشه که بگه خودم ...)

روز نویسی و خاطره نگاری و اشتباه گرفتن با دفترچه خاطرات شخصی؟بعد هم بگه: من واسه دل خودم می نویسم !!!

و...


یکی تنهاس دنبال دوست می گرده

یکی داره متن هاش رو به چالش می کشه تا عیوبش برطرف بشه و پیشرفت کنه

یکی ( مثل استاد قهرمان) کار ارائه می ده یکی از یکی قشنگ تر

یکی دنبال دوتا شعر خوبه

یکی هنوز نمی دونه چی می خواد  (شاید مثل من)

یکی رو آب برده

یکی خودشو به باد داده

شده عین خیابونامون...هر کی داره یه جور راه می ره...همه هم فکر می کنن فقط خودشونن که درست می رن و بقیه یا عوضی ان یا عوضی میرن

یکی عقده هاشو داره ارضا می کنه



یکی به من بگه وبلاگ چیه؟



پی نوشت:

یا نگاه من مشکل داره یا یه عده هنوز نمی دونن وبلاگ برای چه کاریه؟ یحتمل منم انگار درست نمی دونم...اما هر چی که هست اینی نیست که یه عده دارن انجام می دن ! 

روی صحبتم با فرد خاصی نیست! 

 

یه خواهش: توی نظراتتون لطفا اتهام نباشه و انصاف رو هم در نظر بگیرین. ممنون

بار و بندیلو ببند ...

بار و بندیلو ببند اینجا دیگه جای تو نیست

تو  ترانه های من جایی واسه حرفای تو نیست



دوست بسیار عزیز و فرهیخته م ، صاحب  وبلاگ  خواندنی و تامل برانگیز "حسرت" طی نگاهی عمیق و ریشه دار به انحطاط  "ترانه"  ، پست جالبی نوشته بود که در اون به سیر قهقرایی محتوای  ترانه در ادبیات موسیقایی ما و همینطور بروزترانه های ضعیف و گلایه آمیز و انتقام جویانه و تضعیف مفاهیم زیبا و ملایم عاشقانه و دوستانه و...اشاره کرده که ضمن خواهش از همه دوستای عزیز به خوندن پست قشنگشون، منو تحریک به نوشتن کامنتی براشون کرد که بد ندیدم پاسخم رو به همراه لینک وبلاگ ایشون ( http://hasrat9.mihanblog.com/ ) 

براتون بذارم  وباعث شد که من هم طی نوشتاری که در ادامه می خونید مثل حسرت عزیز نگرانیمو از این سقوط اعلام کنم:

________

سلام

ممنون از نگاه خاصی که به موضوع داری



در مورد اشاره ظریفت به موضوع باید بگم حق با توئه

ادبیات حاکم بر موسیقی خصوصا طی 3-4 سال اخیر از درون خالی شده

توهین

الفاظ رکیک

موسیقی واره هایی که نه ریتم دارن نه ملودی نه شعر و  لاجرم نه ماندگاری !! چنان زیاد شدن که...چنان که افتد و دانی !

توی متنت نوشتی :

" باید قبول کرد که به طور حتم سلیقه مـخاطـب ایـن سبک ترانه ها رو پسندیده که هر روز بر تعداد اینگونه ترانه ها افزوده شده... "


خواستم بگم این سلیقه ی مخاطب نیست

بلکه مخاطب در بی سلیقگی یا عدم سلیقه به سر می بره

یعنی ...کسی از غذای خام و نپخته خوشش نمیاد اما اگه از بچگی به همین غذا عادتش بدن  ذائقه ش شکل میگیره و روی همون غذا متمرکز می شه

موسیقی هم همینه

امروز  خواننده ها و شعرا و...چندان تلاش قابل تقدیری برای فتح قلوب شنونده های خودشون نمی کنن و خودشون رو بخاطر  اجبار امرار معاش به کمپانی های بزرگی که کارشون تولید آشغاله ! میفروشن

لیست بلند بالایی از افراد نام آشنا میشه ارائه کرد که این معضل دامنگیرشون شده...


چه بسا خواننده های داخلی مثل بنیامین و فرزاد فرین و بهنام صفوی و... بیشتر از خواننده های اون ور آب با مخاطبینشون تونستن ارتباط برقرار کنن

تا وقتی خواننده در خارجه  و کمپانیه مثلا کالتکس ! برای اونها شعر و ملودی و ریتم رو انتخاب میکنه  نباید انتظار داشته باشیم  چهره هایی بهتر از کامران و هومن !!!! متولد بشن 

دیگه بنانی متولد نمیشه تا الهه ی نازی  بخونه و بمونه

تو ای پری کجایی   کجاس؟

گل گلدون من  که خشک شده

ای تو مثل قصه با من ِ شاهرخ دیگه توی هیچ قصه یی نیست !


تقصیر هنرمندای خودمونم هست

دور میشن و دور میشینن

و نسل امروز در "اجبار فقدان سلیقه  "  تن به آهنگ های فوق نازل می ده .


نزدیکتر هم که میان یادشون میفته که خیلی از قافله اقتصاد جاموندن و مثل "حبیب " که اجازه برگشت به میهن گرفت و شد خواننده ی عروسی های اعیان ساکن ولنجک و کامرانیه و قیطریه و بلوار کاوه...


چو بیشه تهی مانَد از نره شیر

شغال اندر آن بیشه آید دلیر


پدیده مضحک ساسی مانکن محصول همین فضای خالیه


خیلی هم مخاطبین مقصر نیستن !!


پ.ن:

تولد این پست رو مدیون دوست خوبم حسرت هستم...اگه باعث بشه فکری ایجاد بشه یا نگاهی رقم بخوره باید به پای حسرت نوشته بشه و اگه باعث ملال بشه قطعا از کم سوادی منه

خطاکار

خطا از من است،

می دانم

از من که سالهاست گفته ام :

“ایاک نعبد

اما به دیگران هم دلسپرده ام.


از من که سالهاست گفته ام:

” ایاک نستعین

اما به دیگران هم تکیه کرده ام...

اما رهایم نکن،

بیش از همیشه دلتنگم...