سرزمین  آفتاب
سرزمین  آفتاب

سرزمین آفتاب

هوای تو


هوایت


دستان سنگینی داشت ...


به سرم که زد  فهمیدم ...

نظرات 25 + ارسال نظر
سارا .::زندگی من و همسرم::. شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:05 ب.ظ http://zendegi-manoto.blogfa.com/

لااااااااااااااااااایک

تنکسسسسسسس

حسرت شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 04:04 ب.ظ http://www.hasrat9.mihanblog.com

در نوع خودش جالب بود

ممنون
حالتون چطوره؟

باران-آ شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:01 ب.ظ http://taranome-baran.blogsky.com

سلام دوست عزیز
مدتی غیبت داشتین و و بلاگتون به روز نبود هاااا
بقول خودتون وبلاگ مثل مغازه است اگه مشتری چند بار بیاد ببینه چراغ مغازه خاموشه و خبری نیست میره پیداش نمیشه
جناب سرزمین آفتاب مزاح کردم منو ببخشید خوشحالم که هستین و ما رو از نوشته های قشنگتون محروم نمی کنید.

آها
این یعنی خیلی به اینجا سر زدین و چون من به روز نبودم شما هم کامنت یا ردپایی نذاشتین !!!!

بله
بله
متوجهم !!

کاملا از تعداد زیاد کامنتهاتون معلومه!!

جدی؟ پسیه کم جدی تر بیایین و برین

موفق باشین

نگار شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:33 ب.ظ

این روزها بیشتر از دستان او ,
سایه شماست که سنگین است
و باعث می شود سرسنگین بشوید ...

از ما گفتن بود ,
بهتر است به خود بیشتر بنگرید ...

راستی سلام .

خودم هم سنگینم

اما سرسنگین نیستم بخدا

فقط...
همان
کمی سنگینم.. و کلافه

بگذریم

ممنون
علیک سلام دوست خوبم
سربلند باشید
...
ببخشید دیگر

فرداد دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:16 ب.ظ

در هوایت بی قرام روز و شب......

سر ز وبلاگت نپیچم روز و شب ...

لیلی سا دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:23 ب.ظ http://ghadam-ghadam.persianblog.ir

سلام...مینیمال زیبایی بود......
جواب کامنتاتون رو دادم مفصل....برای همین دعوتتون می کنم به خوندنش در وب خودم....زیر نظراتتون....
مرسی از دقت نظرتون...
یه دوستی می گفت وقتایی که اینقدر بلند می نویسی معلومه یه دردته!!!!!!خب حتما دردام زیاد بوده...شما ببخشید منو!!!!

سلام
ممنون که بالاخره بعد از ماهها این طرفا هم تشریف فرما شدین!!

خب
حالا شما چه دردتونه ؟ دله درده ؟

لیلی سا سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:55 ق.ظ http://ghadam-ghadam.persianblog.ir

یحتمل همون دله درده!!!!!!عچب کلمه ای ساختم خداییش ها....و جواب کامنتا
توی وبلاگ خودتون آخر هر پاراگراف جمله ها ناقص بود...چویدونم....
شرزه کنار ستاره فارس؟![تعجب]شرزه که نزدیک بازار وکیلههههههههههه!!!!
خدای منننننننننننننننننننننننننننن آدرس دهی و اینا داغونه هااااااا.....
ستاره هم ستاره ی قدیم...دیگه مثل قدیم نیست مغازه هاش...الان باید آفتاب فارس خرید کرد....معالی آباد....
در مورد آستین و اینا هم....من واسه خودم نخواستم دست به کار شم...وگرنه خواستگار که منتظر لب تر کردن من و جواب مثبت منه[نیشخند]

لیلی ؟
آدرس دادن من داغونه یا خوندن تو ؟

من کجا نوشتم شرزه کنار ستاره فارس؟؟؟؟؟؟؟؟/
ایناها
عین اون جملات رو از کامنتام دوباره کپی میکنم !! تا ببینی !! :


" یه سری خرید های خوب ازش انجام دادیم ( عید 87 )
یادم نمیره نهار خوشمزه یی که توی رستوران شرزه نزدیک بازار خوردیم
به قول یه شیرازی : اینجا جلوی هر رستورانی ترمز کنی خوده خودشه !! راست هم می گفت... "

خب؟
حالا من اشتباه نوشتم یا تو اشتباهی خوندی ؟
راست می گن شیرازی ها خیلی حال ندارن دقیق بخونن ؟ !

حسرت سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:27 ق.ظ http://www.hasrat9.mihanblog.com

ممنون از نظرتون در مورد ایراد وزنی اون شعر. مصرع آخر رو به چندین شکل مختلف نوشتم که در اخر ترجیح دادم به همین شکل قرار داده بشه چون به هر صورت دیگه ای اون مفهوم درست بیان نمیشد. اون سه نقطه ای که بعد از کلمه((چید)) قرار داده شده باعث میشه یه مکث کوتاه ایجاد بشه و دوباره طبق ریتم قبلی خونده بشه و از نظر خودم (که البته ممکنه نظر اشتباهی باشه) باعث میشه ایراد وزنی نداشته باشه. چون قبلا در اشعار بزرگان به خصوص در شعر معاصر چنین چیزی رو دیده بودم. به هر حال از شما بسیار ممنونم و خوشحال میشم اگر ایرادی به ذهنتون رسید باز هم گوشزد کنید دوست عزیز

بازم می گم
شعرتون قشنگ تر و قوی تر از این حرفاس که با این حرفا بخواد از ارزشش کم بشه
امروزم چند بار دیگه خوندمش و ازش لذت بردم
جدی میگم

اما خب...بحث ریتم شعر با بحث وزن شعر کلا فرق میکنه
مثلا اشعار مستزاد ریتمشون مشکلی نداره اما مثلا مصراع اول سه هجا دارند و مصرع دوم هشت هجا !
وزن یعنی اینکه علاوه بر سلامت ریتم تعداد هجاهای هر مصراع دقیقا منطبق بر تعداد هجاهای مصراع بعدی باشه...

موفق باشید. من همچنان منتظر استمرار اشعار و نوشته های قوی و خوب شما هستم

ثنائی فر چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:31 ق.ظ

و راه کوچه را گم کردم هوایی هوایت شده بودم و حال و هوایم حال و هوای خودم نبود

سلام و درود بر مرد سرزمین همیشه آفتابی

بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم !!!

سلام بر دوست ماندگار و قلم همیشه سبزش

ثنائی فر چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 04:39 ب.ظ

با شتاب کوچه را به آخر رساندنم غافل از اینکه کوچه بن بست است و باید یک بار دیگر مسیر آمده را برگردم و این بار شاید ...

ببخشید اینکه روزی چندصد بار بیام امتیاز مثبت نداره؟

لعنت به تمامی کوچه ها و دلهای بن بست !!


شما روزی دوبار ...حتی یک بار هم بیایید هزار امتیاز مثبت داره چه برسه به اینکه چندصدبار بیایید
قدم روی چشم
خانه خودتان است
خوشحالم میکنید با این قلم گیرایتان

مذاب چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 04:56 ب.ظ http://mozabha.blogsky.com

هوایش که به سرم زد هوایی شدم ، و اگرنه من زمینی را چه به کبریا ؟ آه ای آیه های باران ، شما از بطن کدام مادر پاک به چشمه زاده شدید که اینسان چشم را به ضیافت سارای آینه دعوت میکنید ؟ من قبل از مبعث اولین قطره ی غلطان بر گونه اش خواب آواز بلال را دیدم ، پلک که گشودم اولین بوسه را بر محراب نگاهش به تعبیر سجده زدم ، چقدر لب هایم خیس شد از آنهمه شبنم بر آن همه گلبرگ روییده در آن همه دشت بر آن همه گونه.

سلام دوست خوبم کلام عشقتان تکثیر شد و بقول شاملوی عزیز؛ عشق ، عشق می آفریند.

باز هم امروز
از نوک قلمت
طلای مذاب چکه کرده بر صفحه صفحه ی این سرا
آنقدر که سه باز پیاپی خواندمش تا هم به نیکویی در یابمش و هم از لذت دوباره خواندنش بهره ای مضاعف ببرم

ممنون که اینهمه زیبا نوشته ای
سلام برادر خوبم

لیلی سا چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 06:15 ب.ظ http://ghadam-ghadam.persianblog.ir

کامنت دوم من اومد؟! که گفتم کامنت اول رو خصوصی نگه دارین و این یکی عمومیه!!!!در جواب جوابتون به کامنتم!!!!
خب چیکار کنم فک کردم این بازار منظورتون همون ستاره س...چون در ادامه ی همون صحبتتون بود!!!!!
شرزه رستوران معروف و خوبیه توی شیراز....نوش جانتان....
انشالله دفعه ی بعدی بیاین هفت خان...غذاهای متنوع و منوی باز.....!!!!البته حسابی جیبتون خالی می شه....ورودی برای همه یکسان هست....آخرین اطلاعی که ازش داشتم نفری ۳۷۰۰۰ تومن...اما خب هرچی دلت بخواد می تونی استفاده کنی....خودم هنوز نرفتم...چند باری با دوستانم قرار دیدارمون اونجا بوده که خب به برنامه هاشون بخاطر فشرده بودن درسای ترم پیش نرسیدم...ولی خب خیلی تعریفشو شنیدم....
همین و دیگر همین
شیرازیا زرنگن!!!!ببینین چقدر تایپ می کنن صداشونم در نمی آد!!!!!

سلام
نه
کلا این خودش دومیه
اولی بدون اینکه چیزی بگین حس کردم که میتونه شامل مباحثی باشه که قابلیت انتشار نداره
واسه همین فقط خوندمش و بعد با عرض پوزش پاکش کردم


از آهنگ وبلاگت هم ناراحت نشده بودم...حالم حال خاصی بود ... آهنگه هم کمکش می کرد !!!!

نخیر جانم
ما دیگه هفت خوان که سهله
یک خوان هم نمیریم با این اوضاع یارانه های نقدی تاخیری !!!
اونجا مال شما مرفه های بی درده !!! ما رو چه به این با کلاس بازی ها !!!


بله
شیرازیا زرنگن
ولی فقط برای تایپ کردن !!!
اگه نوشتن بود عمرا اگه می نوشتی !

امیدوارم از این شوخی ها که رد و بدل می شه نه شما نه هیچ دوستی دلگیر و دلخور نشه
فقط و فقط مزاحه

سبز باشید


راستی در مورد اعتقادات و اینکه اصلا چه چیزهایی در مقوله اعتقاد می گنجد باید یه پست مفصل بذارم ! جهت تنویر افکار عمومی !!!

شنگین کلک چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:04 ب.ظ http://shang.blogsky.com

سلام
و ممنون از عبارات تامل برانگیز و زیبا
از حضورتان در جشن تولد شنگ سپاسگزارم
با آرزوی موفقیت

سلام عزیز
خوشحالم که باز اون پل منو تا تابستون پارسال برد و آورد
تولدت مبارک شنگ عزیز ( ما تورا با وبلاگت می شناسیم. پس تولدت وبلاگت تولد توست برایمان )

سبز باشی و پایدار

نگار پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:22 ق.ظ

بی تو با شعر غزل با .... نفسم می گیرد !
شده ام بی کس و تنها نفسم می گیرد
روزهایم همه تاریک تر از شب هایم
از هجوم شب و شب ها نفسم می گیرد
همنشینم شده سیگار , در و پنجره را
می کنم باز سریع , تا نفسم می گیرد !
در جوانی ریه هایم شده ناراحت , من
از هوای بد دنیا نفسم می گیرد
می روم کوه که بهتر بشوم , می بینم
مدتی هست که هر جا نفسم می گیرد
تو بگو , درد مرا علم بشر کافی نیست
این چه دردیست خدایا ؟ نفسم می گیرد !

سلام . قصد به روز شدن ندارید انگار ؟!

زیاد سیگار کشیدین
نفستون گرفته
خب نکشین عزیز جان !! نکشین !
یا کمتر بکشین !!!!!!

سایه پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:31 ب.ظ

چقدر کم می نویسید و دیر به دیر ..
فکر کنم وقت به روز شدن رسیده باشه !!..

سلام
شرمنده ام
مشغله امان نمی دهد به خودم برسم
اطاعت
بیشتر خدمت خواهم رسید

سمیرا جمعه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:32 ق.ظ http://nahavand.persianblog.ir

هوای حوصله عجیب ابری است...کم پیدایی شما چگونه توجیه خواهد شد؟

دوست ناباب و زغال خوب و این چیزا ...
شرمنده یه کمی سرم شلوغتر از معمول شده
یه جوری جمع و جورش می کنم و خدمت می رسم
ممنون

جوجه اردک زشت جمعه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:53 ب.ظ

سلام
چقدر سنگین است هوای نفس گیر نبودنش
حرفم نمی اید ناک اوت شدم از این شعر منگ به طعم عشق

سلام قوی زیبا
می دونم که خوب درک می کنی که چی می گم

ثنائی فر شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:03 ب.ظ

در سرمای استخوان سوز گرمای سوزان آفتاب سرزمین آفتابی نیاز می شود

من چه کنم با اینهمه لطف و دریا دریا محبت؟
شرمنده ام نکنید

فقط ببخشید که شدیدا درگیرم و خیلی کم فرصت سرزدن به نوشته های خوب شما و سایر دوستان عزیز نصیبم می شود

ثنائی فر شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 05:41 ب.ظ

گیج شدم و نفهمیدم چگونه از آن آتش گذشتم
راستی بیا و بگو این خوب است یا بد
من نمی دانم چگونه ام
هوایت هوایم را دارد می دانستی ؟

نمی دانم از کدام آتش پریدی و گذشتی
اما می دانم
همیشه از آتش گذشتن خوب بوده و خوب خواهد ماند
نشستن و شعل ها را با عجز نگریستن و دود خوردن لطفی که ندارد ...هیچ
دست و دامن را نیز می سوزاند

هوایتان را نه من تنها
که تمامی قلم دوستان این دیار مقدس دارند
من نیز

" ن والقلم و ما یسطرون "
نوشتن و قلم حرمت دارد
قسم خوردنیست
چگونه می شود آدم هوای کسی که می نویسد را نداشته باشد ؟
سبز و پایدار بمانید

فریناز شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:22 ب.ظ

بیچاره سرتون
یا بیچاره هوای اون؟

سلام

شایدم بیچاره دستاش !!

سلام
چه عجب... اینورا ؟

خوش اومدین

سایه شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:32 ب.ظ

سلام و شب خوش
اومدم که هم یه تشکری کرده باشم هم براتون بگم بچه بودم عاشق این جوجه تپلی هایی بودم که تو راه مدرسه می فروختن .. وای چه ناز بودن و چه جیر جیری می کردن یادشون به خیر ..
ممنون از ماجرایی که تعریف کردین . و خوشحالم که هر بار می نویسم خاطره ای در شما زنده می شه ..
شب خوبی داشته باشین

سلام
نمی دونم دقیقا موضوع چیه که به قول خودتون هر بار که می نویسین انگار یه خاطره ی پر رنگ و مهم برام زنده می شه...
نمی دونم این فصل مشترک همه ی آدمهاس
یا یه عده از آدمها خاطراتی تقریبا مشابه دارن
به هر حال
هر بار که دست می برید توی گنجه ی خاطراتتون انگار صندوقچه ی منم اون حوالی منتظر نشسته !

سهبا شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:39 ب.ظ http://sayesarezendegi.blogsky.com/

سلام علیکم . شبتون بخیر . چه عجب از اینورا ؟ احیانا به روز که نه , آپ نمی شین ؟!

سلام
وقت بخیر

آپ شدن و به روز کردن
هم حوصله
هم انرژی
هم سواد می خواد
که شما دارید و ما نداریم
فرق مرفه های بی درد و مستضعف ها اینجاها معلوم میشه ها !!

فریناز یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:11 ب.ظ

نگین این حرفا رو!
ما که همیشه یه پامون به سرزمین آفتاب وصله

یه پاتون که جای خود داره
گاهی اینجا باشین باعث افتخاره
اصن یه وضی !!!

ایستاده با مشت!!! دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:53 ق.ظ http://zendanban.blogfa.com

باز هوای وطنم!!! وطنم آرزوست!

یه تیکه استرومبا هم بذاری کنارش تکمیلش کردی !
قدت رو قربون!!!
بیا منتظریم !

ایستاده با مشت!!! دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:20 ب.ظ http://zendanban.blogfa.com

داداش! عزیز! (هر عنوانی که خودت می پسندی!!! )
استرومبا با عرفان کردستان جور در نمیاد که!
خودت که استادی بابا... مارو سر کار گذاشتی؟!

حالا شما یه جوری میکسش کن داداش
بلدی که

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد