سرزمین  آفتاب
سرزمین  آفتاب

سرزمین آفتاب

رفیقان ماسه ای



ماسه ها فراموشکارترین رفیقان راهند...


پابه پایت می آیند آنقدر که گاهی سماجتشان در همراهی حوصله ات را سرمیبرد

اما کافیست تا اندک بادی بوزد یا خرده موجی برخیزد

تا برای همیشه رد پایت از حافظه ضعیفشان پاک شود  و دل به رد پای دیگری ببندند!

ما از نسل ماسه ها نیستیم...


از نسل صدف هاییم...

صدف هایی که به پاس اقامتی یک روزه تا دنیا دنیاست صدای دریا را برای هرگوش شنوایی

زمزمه میکنند...



پی نوشت :

چرا ماسه های ساحل  اینهمه طرفدار و علاقمند دارند ؟؟؟ شاید چون رسم دنیا همینه.اگه دل ببندی برات کلاس می ذارن و با یه نسیم رهات می کنن ولی اگه کلاس بذاری عزیز می شی ... !!!

نظرات 12 + ارسال نظر
سایه یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:51 ق.ظ

ولی من صدفها رو بیشتر دوست دارم .. مخصوصا بعد از یه مد بزرگ که دریا می ره دور میشه ، تو ساحل موندن و مثل باغ لاله ها ی سفید می شه ساحل پهناور ...

ولی من صدفها رو بیشتر دوست دارم؟؟؟
یا من هم صدفهارو بیشتر دوست دارم...؟؟؟؟

فکر می کنم نوع و زاویه خطاب متن هم دوری از دوستی های ماسه یی و اظهار علاقه به صدف ها بود نه حمله به صدف ها که با کلمه ؛ ولی ؛ شروع کردی سایه جان

ثنائی فر یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:04 ق.ظ

رد پایی عمیق اما کوتاه
چقدر این دوستی های زیاد شده اند در این عصر یخی
اذن باز خواندن و باز فکر کردن میدهید ؟

اذن و اجازه دست شماست دوست عزیز
لطفتان مستدام
ممنون

فرداد یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:18 ب.ظ

تو این دوره زمون تازه مجسمه های شنی کنار ساحل می سازن و به هم جایزه هم می دن....
رسم دنیا همینه که گفتی...ولی رسم بی خودیه...

می دونم داداش
بی خوده
اما ... رسمه !

مثل خیلی مرسومات بیخوده دیگه !

یا مثل خیلی از ملزوماتی که فراموششون کردیم !

سایه یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:16 ب.ظ

راستش من در جواب پی نوشت این و گفتم که ولی من صدفها رو بیشتر دوست دارم ...در جواب اونهمه طرفدار و علاقه مند!...

خونه ی ماسه ای و مجسمه ی یخی .. انگار یه جورایی مثل همدیگه هستن . چون بلاخره یخ باز می شه و ماسه هم که فرو می پاشه ..

درسته
دوستی های یخی و ماسه یی چیزهای موندگاری نیستن

به قول خودتون : مانا باشین !!
ممنون

فریناز یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:16 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

روزی که اینو خوندم دقیقه ها توی فکر بودم...که کدومم؟ اونی که سماجت بر همراهی داره؟ یا اونی که تو قلبش خاطره ی خوش دریا رو تا مدت ها نگه می داره؟

زندگی شخصیم مثل دومیه...روزهاست که مثل دومیه...ولی دارم حس می کنم صدفا هم خورد می شنو می رن قاطیه ماسه ها
ماسه هایی که هنوزم صدای دریا می دن

بازم سلام آفتاب عزیز

سلام بر نویسنده خوش ذوق و عاشق روزهای بارونی

منو بردی توی یه دیالکتیک که خودم و زندگیمو نقد کنم ها !!
آخرشم می ترسم جوابش خیلی بدتر از اونی بشه که فکر می کنم !

بازم خیر مقدم

سمیرا یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 06:58 ب.ظ http://nahavand.persianblog.ir

نرمی ماسه ها و قشنگیشون فریبمون میده اما نمی دونیم قشنگ ترین نقشه هم که باشی تورو به یه موج می فروشه....صدفها اما همیشه می مونن....خوبی رفیق؟‌

سلام رفیق صدفی
ممنون از حضورتون

راستی من چرا هیجده شده بودم؟

سهبا یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:00 ب.ظ http://sayesarezendegi.blogsky.com/

حالا ما از نوع صدفی هستیم یا ماسه ای ؟!

سلام
البته صدفی
و صد البته دریایی !!

ایستاده با مشت!!! دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:18 ق.ظ http://zendanban.blogfa.com

چه زیبا بود! استوارانه این نظر را می پسندم که دنیا دار فراموشی است. چرا که انسان از نسیان می آید و فراموشی - شاید - همزاد او باشد.

سلام عزیز
بله
فراموشی...عادت...یک نواخت شدن و بعد...بیخیال شدن
در ذات آدمه !

ایستاده با مشت!!! دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:26 ق.ظ http://zendanban.blogfa.com

آفتاب عزیز!
تو از آن جنس صدفهایی که با بالاترین صدای ممکن زمزمه آوای دور دریا را در گوشم نجوا می کردی و هنوز هم...
همیشه مانند دریا زیبا و پر غرور و پا برجا باشی دوست عزیز!
بعد از بیست و اندی سال می توانم برادر خطابت کنم. نه؟

میشه چوبکاریم نکنی عزیز؟

بیست و اندی سال لازم نداره

همینکه دلها و نگاه هامون به هم نزدیکه همین کافیه

بیست که سهله
دویست سال هم بگذره
چه بخوای و چه نخوای
برادر من هستی و می مونی !

ایستاده با مشت!!! دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:14 ب.ظ http://zendanban.blogfa.com

دوباره سلام!
این همه ذوق و شوق من تقصیر خودته داداش. اینقدر لطیف و احساسی می نویسی که هرچی بنده، آب با خودش میبره. تازه با این موسیقی که روح رو به رقص در میاره، همه چی چند برابر میشه.
راستی... به وبلاگم سر زدی؟ حتماً نظر بده.
می دونی که نظراتت برام مهمه.
سربلند باشی و پایدار!

دوباره علیک سلام
بخدا اینجوریام نیست که شما میگی

با کمال افتخار میام وبلاگت و نوشته هایت رو می خونم
فکر میکنم 18 سالی می شه که با نوشته هات آشنام و علاقمند به نوشتنت !

سایه دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:05 ب.ظ

سلام

شب خوش

ماسه های ساحل با موج میان و می رن هرچه موج بلندتر ماسه ها چسبنده تر و با رفتن موج رفتنی تر ..

می خوام بگم خسته ام از این دوستی های موجی و ماسه ای گاهی انگار همون خلوت تنهایی بهتره !..

بدرود تا درودی دیگر

آخرش شمام خسته شدین؟ خسته تون کردن آخرش؟
...
پس
یه نفر دیگه هم فهمید من چی می گم

شنگین کلک پنج‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:38 ب.ظ http://shang.blogsky.com

درود
شما هم عزیز هستید
بسیار زیبا نوشتی . دست ماسه صفتان را خوب رو کردی

سلام دوست همیشه دریاییه من
صفای قدمت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد