سرزمین  آفتاب
سرزمین  آفتاب

سرزمین آفتاب

وزن در شعر فارسی (1)

مدتها بود نوشتن مطلب کوتاهی در مورد آشنایی مختصر با وزن و ضرب آهنگ شعر کلاسیک ( قالب مند) فارسی به ذهنم خطور کرده بود. اما گستره بسیار وسیع این موضوع از یه طرف و دانش محدود من و ظرفیت محدودتر وبلاگ کار رو سخت می کرد.بنابراین اگر این نوشتار مختصر رو می خونید لطفا معایبش رو به دلایلی که ذکر شد ببخشید.

مبحث وزن در شعر موضوع بسیار قدیمی و یکی از شاخصه های اصلی شعر به شمار میاد که البته طی چند ده سال اخیر و بعد از تولد شعر نیمایی و آزاد و سپید و هسا شعر و مدرن و پست مدرن و ...کمی به فراموشی سپرده شده اما از اهمیتش مطلقا کم نشده.خصوصا برای آشنایی با شعر فارسی که یکی از موزون ترین اشعار کل زبانهای دنیاس باید به طور ویژه با این موضوع آشنا باشیم. در سنوات گذشته و حتی از بدو پیدایش شعر فارسی که ظاهرا قدیمی ترین شعر ثبت شده رو هم این بیت می دونن :

آهوی کوهی در دشت چگونه دَوَذا

او ندارد یار بی یار چگونه بُوَذا

یکی از عناصری که به شعر هویت می داد وزن ( یا بهتر بگیم ریتم و ضرب آهنگ قرائت ) اون بود.در کنار نشانه هایی همچون : عنصر خیال ، ردیف ، قافیه و ...همیشه وزن هم به عنوان یکی از عواملی که باعث فرق قائل شدن بین نثر و نظم شمرده می شدن به حساب می اومد

تا قبل از ورود فرهنگ و ادب عرب به ادب فارسی موضوع وزن به عنوان یک موضوع بدیهی محسوب می شد و بدون اینکه جایی تدریس بشه همه با درک درونی از وزن اون روی توی اشعارشون رعایت می کردن تا اینکه عرب روی آهنگین بودن شعر ما اسم : (موزون)  رو گذاشت

البته شعرای قبل از عرب هم بدون اینکه در این مورد تدریس و آموزشی داشته باشند به صورت یک امر کاملا بدیهی وجود وزن رو در شعر به عنوان یک عامل ضروری پذیرفته بودند و در این زمینه هم ید طولایی داشتن اما در بعضی از قالب های شعر عربی کوتاه و بلند شدن ابیات چندان ایرادی نداشت اما در غزلیات زیبا و کهن شعر فارسی امکان نداره شما ابیاتی که از نظر وزن و ریتم و طول هجاها اشکال و تفاوت داشته باشند بتونید پیدا کنید !!


کلا هر چیزی که ما می شنویم صوت نام داره که با شاخصه ی فرکانس معرفی و اندازه گیری می شه

اگه یک جسم با یک سرعت کم و یا زیاد به ارتعاش در بیاد صدا تولید می کنه

حالا اگه این تولید صدا منظم باشه یک جوره  و اگر نا منظم باشه یک جور دیگه س


با این تعریف ٬ ریتم یا وزن ٬ عامل شناسایی ترتیب تکرار و نظم اصواتی است که تولید می شن

اگر اون اصوات در قالب های ریتمیک قرار بگیرند شعر و موسیقی تولید می شه

و اگه هیچ نظمی نداشته باشه گفتار یا اصوات غیر موسیقایی حساب می شن


پس ضرب آهنگی که در اصوات تولید شده وجود داره به همراه نظم و تکرار و توالی می تونه باعث به وجود اومدن یک اثر موزون بشه

حالا برای اینکه متوجه بشیم چرا و چطور وزن اشعار مختلف با هم فرق می کنن باید یه نگاهی به هر تکه از یک مصراع بندازیم


یکی از مرسوم ترین ابیات برای این بازگویی شعر معروف:

ای ساربان آهسته ران 

هست

وقتی می خوایم بدونیم که این شعر با چه وزنی خونده می شه باید اول اون رو قطعه قطعه کنیم به نحوی که هر جا یکی از حروف صدا دار تموم شد یا کلمه به حرف ساکن رسید این قسمت رو یک تکه حساب کنیم بعد ببینیم برای این تکه چه وزن و ریتمی وجود داره

به عنوان مثال اینجا بعد از هر تکه یه خط کج می ذاریم و زیرش وزن مرسومش رو می نویسیم تا کم کم گوش مخاطبین با وزن های مرسوم و موجود هم آشنا بشه:


ای / سا / رِ /بان /  --- آ / هِس / تِ / ران /---

مُس/ تَف /عِ / لُن/  --- مُس/ تَف /عِ / لُن/  --- 


 کا /  را  /   مِ /جا /  --- نم/ می/ رَ / وَد /

مُس/ تَف /عِ / لُن/  --- مُس/ تَف /عِ / لُن/  ---


ای ساربان( مستفعلن) آهسته ران (مستفعلن)

کارام جا (مستفعلن) نم می رود ( مستفعلن)


مسلما با این شیوه متوجه می شید که وزن قطعه ی : ای ساربان  ( مستفعلن ) هست نه چیز دیگه و نه مثلا ( مفاعیلن )


دقیقا اینجا منظورمون از وزن فلان قعطه یا تکه ، آهنگ تلفظه

همونجوری که وقتی پای تلفن وقتی برای  یک نفر داریم یه کلمه  رو... مثلا "یاران" رو تلفظ می کنیم و طرف متوجه نمی شه بهش می گیم : یاران  بر وزن باران ! یا مثلا فردا بر وزن شهلا !

یعنی میزان تولید فرکانس و نظم تلفظ این اصوات مثل فلان کلمه ی معروفه


حالا برای شعر هم یک سری اوزان معروف و شناخته شده هستندکه البته نه کامل هستند و نه قطعی و گاهی می بینیم که یه شاعر با ذوق از شکست یا ترکیب وزن های قبلی یه وزن طولانی اما صحیح و البته متفاوت و جدید برای شعرش تولید کرده . در واقع شعری رو تولید کرده که موزون هست اما نه بر  منوال وزن های قدیمی

که البته این موضوع خیلی زیاد نیست ...اما هست !

الان هم قصد نداریم همه اوزان رایج رو  معرفی کنیم. خودمم بلد نیستم

بلکه قصد داریم مفهوم وزن رو  معرفی کنیم. برای همین مجبوریم  برای پیدا کردن وزن یک مصراع ابتدا اون رو تکه تکه ( تقطیع هجایی ) کنیم و در آخر با سر هم کردن وزن همه قطعات وزن کلی اون مصراع رو بدست بیاریم

باز هم مثال :

بزرگش نخوانند اهل خرد   که نام بزرگان به زشتی برد


بُ / زر/ گش / ---  نَ /خا / نن /---   دُ /  اَه / لِ /    ---    خِ /رَد 

فَ / عو / لُن  /---  فَ / عو / لُن /--- فَ / عو / لُن /      فَ /عَ /ل  


اسم این کار ما تقطیع هجاییه

یعنی هر حرف رو تا پایان بخش صدا دارش تلفظ می کنیم و به محض رسیدن به  حرف صدادار بعدی توقف می کنیم

دقیقا همون  بخش کردن  که در کلاس اول ابتدایی یاد گرفتیم: ( نان - بابا )

نان /  یک بخشه

با/ با / دو بخش

یعنی : نان یک حرف صدادار داره و بابا دو حرف


وقتی توی یک بیت هم همین کارو بکنیم دو تا حسن داره:

اول اینکه وزن و ضرب آهنگ صحیح قرائت اون شعر رو متوجه می شیم و پیدا می کنیم

دوم اینکه چنانچه  خودمون دست به نوشتن یک شعر ببریم ( ویا یک نفر دیگه هم شعری بنویسه ) این فرمول می تونه کمک کنه که وزن هر مصراع بدرستی رعایت و حفظ بشه و یک مصراع ۱۲ هجا و مصراع بعدی مثلا  ۱۵ هجا نداشته باشه و وزنشون هم با هم هماهنگ باشه


یک بیت دیگه رو با یه وزن دیگه اینجا می نویسم و فعلا بخش اول این موضوع رو تموم می کنم :


 

(همه روز بر ندارم)  ( سر ازین خمار مستی)

(فَعَلاتُ فاعِلاتُن)        (فَعَلاتُ فاعِلاتُن)

 

(که هنوز من نبودم)  ( که تو در دلم نشستی)

  (فَعَلاتُ فاعِلاتُن)       (فَعَلاتُ فاعِلاتُن)

نظرات 13 + ارسال نظر
یه مسافر دوشنبه 29 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 03:28 ب.ظ

ممنونم عزیزم؛
برای من که خیلی جالب و آموزنده بود.
برام جالب بود که قسمت متوجه شدن "ضرب آهنگ صحیح قرائت شعر" رو ناخودآگاه تا حالا انجام می‌دادم بدون اینکه جایی خونده باشم یا کسی بهم گفته باشه :)
فکر کنم نابغه‌ای باشم در حد آی‌کیو جلبک :)
و یه خواهش،
لطفا در همین حد نمونه و هر از گاهی تیکه‌ای از این دریای وسیع رو توضیح بده.

سلام
صبح بخیر مسافر عزیزم

ممنون
گفتم که. ایرانی ها به صورت معمول و به دلیل اینکه از بچگی با اشعار قالب مند گوششون آشناس بطور اتوماتیک با بحث وزن صحیح شعر هم آشنایی دارن

مثلا همون شعر :
اتل متل توتوله
گاو حسن چه جوره
که وزنش اینه :
مفاعلن فعولن مفاعلن فعولن !!

اختیار داری
آی کیوی شما در حد جلبک باشه مال ما کلا "فاقد آی کیو" محسوب خواهد شد!

اونم چشم
به قدر حوصله وبلاگ و سقف کوتاه سواد خودم...حتما بازم خواهم نوشت
این فعلا شماره یک بود...

محمد جانبلاغی سه‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:59 ب.ظ http://jmp.blogsky.com

دوست عزیزم سلام

شما هم با افتخار در سایت مکتب زندگی لینک شدید.

متشکرم از حضور سبز شما

بازم به ما سربزنید

سلام
صبح شما بخیر
امیدوارم بتوانم مطالب قابل تحملی داشته باشم
پایدار باشید

حسرت چهارشنبه 1 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:00 ق.ظ http://hasrat9.mihanblog.com

همونطور که در جواب یکی از دوستان گفتی من هم از کودکی بدون اینکه مطلبی در این مورد خونده باشم تقریبا با بحث وزن صحیح شعر آشنایی داشتم و هیچوقت حوصله ای بابت تحقیق در این مورد نداشتم و حالا برای من بسیار جالب بود خوندن این مطلب .

ممنون.

خیلی خوشحالم که مخاطبین من همه ایرانی اند و همه آشنا به شعر های موزون و آهنگین این سرزمین کهن
برای من باعث افتخاره که عزیزانی به این وبلاگ سر می زنن که همه ( همونطور که نوشتی ) از کودکی بصورت سینه به سینه و شاید حتی مادر زادی با آهنگین بودن کلام آشنا هستن.

و از همه مهمتر اینکه می دونم که تقریبا همه دوستان اینجا وزن شعر رو چه با مطالعه چه بدون مطالعه های طولانی و خسته کننده کاملا درک می کنن

نوشتن برای من کنار چنین مخاطبینی و در همچین فضایی لذت بخشه

ثنائی فر چهارشنبه 1 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 04:28 ب.ظ

سلام
اجازه فکر کنم من یاد گرفتم کی امتحان داریم ؟
عالی بود متشکر

شما امتحان نداده هم نمره تون بیسته !

خواهش
کاری نکردم
در حد بضاعت اندک سواد خودم بود

ریحانه جمعه 3 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:35 ب.ظ

وای این توضیحات عالی که نه محشر بود .
ممنونم جناب آفتاب ،خیلی ممنونم

فقط یک سوال (شاید خیلی ابتدایی باشه )


بُ / زر/ گش / --- نَ /خا / نن /--- دُ / اَه / لِ / ---

فَ / عو / لُن /--- فَ / عو / لُن /--- فَ / عو / لُن / فَ /عَ /ل

وقتی در خط اول تقطیع هجایی انجام دادید خط دوم رو چطوری نوشتید ؟!

سلام
من زیر کلمه خرد خط کشیدم
ولی شما اصلا اینجا نیاوردینش
کاملش این بود :


بُ / زر/ گش / --- نَ /خا / نن /--- دُ / اَه / لِ / --- خِ /رَد

فَ / عو / لُن /--- فَ / عو / لُن /--- فَ / عو / لُن / فَ /عَ /ل


اون : فَ /عَ /ل که در انتهای وزن نوشته شده
مربوط به وزن کلمه ی : خرد ( خِ /رَد ) بود

الان درست شد؟


خط دوم بر اساس آوای تلفظ خط اول نوشته می شه و از ریشه ی :
ف ع ل گرفته می شه

مثلا وزن کلمه های : ای ساربان
می شه : مستفعلن

یا وزن مصراع
: شراب تلخ می خوام / که مرد افکن بود زورش
می شه :
مفاعیلن مفاعیلن/مفاعیلن مفاعیلن

منظورمون از وزن همون آهنگ تلفظه اما حتما باید از ریشه ف ع ل گرفته بشه

(‌اختیار دارید. سواد من هم چندان بهتر از ابتدایی نیست)

ریحانه جمعه 3 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:41 ب.ظ

اصلاً قبول حرف شما، من روانی‌ام...من رعد و برق و زلزله‌ام ، ناگهانی‌ام...این بیت‌های تلخِ نفس‌گیرِ شعله‌خیز...داغ شماست خیمه زده بر جوانی‌ام...رودم؛ اگر چه بی‌تو به دریا نمی‌رسم...کوهم؛ اگر چه مردنی و استخوانی‌ام...من کز شکوه روسری‌ات کم نمی‌کنم...من، این من غبار، چرا می‌تکانی‌ام؟...بگذار روی دوش تو باشد یکی دو روز...این سر که سرشکستۀ نامهربانی‌ام...کوتاه شد سی و سه پل و دو پلش شکست...از بعد رفتنت گل ابرو کمانی‌ام...این بیت آخر است، هوا گرم شد؛ بخند...من دوست‌دار بستنی زعفرانی‌ام (حامد عسکری)

این حامد عسکری یه بمبه
هم خودش هم غزل هاش

این غزل هر چی رعد و برق و زلزله و انفجار و ... بود رو یه جا جمع کرده !

ممنون
انتخاب بسیار جالبی بود

بزرگ دوشنبه 6 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:09 ب.ظ http://navan1.blogfa.com

اجازه استاد
درس بعدی کیه؟
------------------
استفاده کردیم
ممنون

ما همه شاگرد بی استاد بودیم

سلام بزرگ خان
شما که بزرگید و ما هم همیشه کوچیک همه !
اینایی هم که نوشتم بیشتر باعث برملا شدن عمق بی سوادیم شد
---------------

شما لطف دارید.
خوشحالم
دارم فکر می کنم ببینم پست بعدی رو در ادامه همین موضوع وزن و بحرهای رایج غزلیات تنظیم کنم یا برم سرکی به معرفی صنایع ادبی در شعر بزنم
اگه دوستان نظر بدن برام راحت تره

شنگین کلک دوشنبه 6 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:15 ب.ظ http://shang.blogsky.com

درود بسیار رفیق
و ممنون از این اطلاعاتتان
خداییش من همیشه توی این فهمیدن
وزن شعرها مشکل داشتم امید وارم حالا
با این روش تقطیع هجاییه بتونم قدری سر
در بیارم .

سلاااااااااااااام شنگ عزززززززززززززززییییییییزززمممم

کجایی مرد؟
نمی گی دلمون برات خیلی تنگ شده ؟
( چقدر خوشحالم کردی) یه مدتی که ننوشتی انگار یه چیزی کم بود ( چه پست چه کامنت)

شرمنده می کنید.ببخشید که در حد دوستان نیست بلکه در سطح خودمه
اما...بازم تلاش می کنم با یه روشی که نسبتا برای خودمم قابل فهم!! باشه این موضوع و سایر موضوعات عمده در حول و حوش شعر فارسی رو بنویسم

اگه چیز خاصی به نظرتون رسید حتما بهم بگید ( و همینطور اگه اشتباه نوشتم! )

سمیرا سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:12 ب.ظ http://nahavand.persianblog.ir

چه کیفی داشت دوره دبیرستان تمرین این اوزان عروضی به صورت گروه کر با همکلاسیها...هنوزم تنها چیزی که از درس و مشق یادم مونده وزن شعرهاست....

ومن باز هم خوشحال که تمام مخاطبین این پست و وبلاگ ایرانی هستن و از کودکی یا دوران مدرسه کاملا با وزن صحیح شعر کهن این مرزو بوم آشنان.
البته توی دبیرستان ما بصورت گروه کر نبود.ولی هر چی که بود امروز خاطره های خوبش مونده

بزرگ چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:50 ق.ظ http://navan1.blogfa.com

برخلاف سمیرا
ما فقط مینوشتیم
sin2x+cos2x=1
sin2x=1-cos2x
.
.
.
و مثل شما نبودیم متاسفانه
خوش بحالتون چه چیزای یاد گرفتید
-----------------------------------------
پست بعدی هم بحث رو ادامه بدید
لطفا

سلام بزرگ خان
راستش
اون چیزایی که شما یاد گرفتید هم سخت تر بوده هم به درد بخور تر
الان با اون فرمولهایی که شما بلدید راحت می تونید کلی درآمد داشته باشید
اما من نمی دونم با وزن مثلا مفتعلن فعولن مفتعلن فعولن
و بحر : رمل مثمن اخرب حتی نیم کیلو تربچه هم بهم می دن یا نه ؟ !
مسلما نه !!!

به قول یه دوستی که همیشه به من می گه : تو ریاضی نخوندی پس نه منطق رو درک می کنی نه رابطه ها رو !!چه این روابط علمی باشن چه انسانی ! ( یعنی ترور شخصیت در حد لالیگا)
----------------------------------
ممنون از توجهتون
حتما و در اسرع وقت

مهرداد پنج‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:56 ب.ظ http://kahkashan51.blogsky.com

سلام آفتاب عزیز
من هم به نوبه ی خود از زحمتی که کشیدی سپاسگزارم
استفاده کردیم.
ممنونم بزرگوار.

سلام مهرداد جان
لطف دارید
خوشحالم از حضورتون
سبز باشید

ریحانه یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:22 ب.ظ

یک سینه حرف هست، ولی نقطه‌چین بس است
خاتون دل و دماغ ندارم... همین بس است

یک روز زخم خوردم و یک عمر سوختم
کو شوکران؟ که زندگی اینچنین بس است

عشق آمده‌ست عقل برو جای دیگری
یک پادشاه حاکم یک سرزمین بس است

مورم، سیاوشانه به آتش نکش مرا
یک ذره آفتاب و کمی ذره‌بین بس است

ظرف بلور! روی لبت خنده‌ای بپاش
نذری ندیده را دو خط دارچین بس است

ما را به تازیانه نوازش نکن عزیز
که سوز زخم کهنه‌ی افسار و زین بس است

از این به بعد عزیز شما باش و شانه‌هات
ما را برای گریه سر آستین بس است
حامد عسکری

آخ آخ آخ
یاد مرحوم هایده ( مرحومه !) ( این عربی نویسی هم مارو خفه کرده! ) افتادم که می خوند :

"شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم "

حالا
این...
تکل دوپارفته به هر چی شانه و گریه و ...

ممنون ریحانه خانوم

شما ازین غزل های زیبا و تازه ننویسی حال شعر توی این کامنتدونی خوب نمی شه !
عالی بود
مثل همیشه

سهبا دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:51 ب.ظ http://sayesarezendegi.blogsky.com/

منم به روز آقا بزرگ , فقط انتگرال حل کردم و مشتق گرفتم ! کی اومد بهمون بگه بیا وزن این شعر رو یاد بگیر , بلکم فردا روزی اگه حافظ خوندی , آبروت نره ؟!

سلام . با ادامه همین مطلب , یا مطلبی دیگر , به روز نمی شوید آیا ؟!

سلام
یعنی الان همون جوابی که به آقا بزرگ دادم رو براتون کپی کنم ؟

بله
دارم جمع و جورش می کنم. انشاله همین روزها تقدیم دوستان می کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد