سرزمین  آفتاب
سرزمین  آفتاب

سرزمین آفتاب

خاطرات درخت کهنسال

توی اتاق کارم نشسته بودم که تلفن زنگ خورد

از اداره راه بود. بعد از دو روز ترافیک و حجم بالای خودروهای مسافرا ، خبر می دادن که جاده کمی خلوت شده و بار ترافیک هم کمتره و دیگه جای نگرانی نیست

دیدم هنوزم خیالم راحت نیست

به همکارم گفتم ماشین رو روشن کرد و عازم گردنه کوهین شدیم

ساعت 6  غروب بود که راه افتادیم و ساعت 6.5 رسیدیم جلوی راهداری کوهین. خواستم به مسوول راهداری خبر بدم و بیاد با هم یه دوری توی جاده بزنیم و اگه همه چیز مرتب بود با خیال راحت برگردیم خونه.هنوز دست به موبایل نبرده بودم که دیدم سه نفر از بچه های راهداری با عجله اومدن بیرون و سوار یه لندرور قراضه شدن که ...ما رو دیدن. رییسشون سریع اومد بیرون و یه سلام و علیک نقلی و فورا گفت : مسافرا تلفنی خبر دادن که یه ماشین چند کیلومتر پایین تر٬ از پیچ گردنه به بیرون جاده منحرف شده. ولی نه بچه های پلیس راه تونستن پیداش کنن نه اکیپ همکارای خودمون که ده دقیقه پیش رفتن. جاده هم تاریکه و چیزی معلوم نیست. شما هم میایین یا برمی گردین ؟

گفتم ماشین ما بهتره.تو بیا توی ماشین ما و همکارات هم با همون ماشین برن که بتونیم لا اقل دو جای مختلف رو بگردیم. سریع راه افتادیم.یه ده دوازده کیلومتری رو رفتیم پایین و برگشتیم بالا...عوامل پلیس راه و دوتا اکیپ از هلال احمر و راهداری هم توی مسیر بودن اما هیچکدوم چیزی پیدانکرده  بودن...گاهی مسافرا که خبری می دن انقدر با عجله و آشفته آدرس می دن که اصلا به اتکای آدرسی که  می دن نمی شه محل حادثه رو به راحتی پیدا کرد.

کمی جلوتر کنار یه پیچ  ایستادیم. من سردم بود اما خدادوست ( رییس راهداری) گفت می ره پایین یه سیگار بکشه و برگرده.

یکی دو دقیقه بعد دیدم زشته.منم شال و کلاه کردم و رفتم پایین و داشت صحبتمون گل می نداخت که موبایلش زنگ خورد و منم کمی ازش فاصله گرفتم تا راحت حرف بزنه.

همینجوری که کنار دره تاریک و نه چندان عمیق قدم می زدم صدای موزیکی که از عمق تاریکی دره می اومد نظرمو جلب کرد. آخه کدوم دیوونه ای توی این سرما و تاریکی رفته اون پایین و آهنگ گوش می ده ؟

برگشتم به آقای خدادوست که تازه تلفنش تموم شده بود و منو صدا می کرد که : "سرده ، برگردیم توی ماشین " گفتم : اینو ببین چه دل خوشی داره رفته اون پایین آهنگ گذاشته! دیدم با تعجب به من نگاه کرد و فورا چراغ قوه مخصوصی که همراه داشت رو روشن کرد و گفت : خودشونن...خداکنه زنده باشن !! 

سعی کردیم با کمک جهت صدا محل ماشین رو پیدا کنیم. ولی باورمون نمی شد که صدا از ته دره نیست و از روبروئه !

چراغ قوه خدادوست روی شاخه های قطور یه درخت کهنسال که از ته دره رشد کرده بود و بالا اومده بود متوقف شد...

ماشین ، عین فیلم های اکشن انگار پیچ رو ندیده بود و مستقیم به راهش ادامه داده و در حین سقوط به دره حدود 15-20 متر جلوتر و توی هوا به یه درخت بزرگ خورده بود و همونجا لای شاخه های درخت گیر کرده بود.ماشین له شده بود اماضبط ماشین هنوز داشت کار می کرد و همین امیدوارمون کرد که شاید خسارت چندان زیاد نیست و انشااله که زنده ان... ولی وقتی بیسیم زدیم و نیروهای امدادی رسیدن و با بالابر به زور از لای شاخه ها خودشونو به ماشین رسوندن گفتن که هر سه سرنشین در دم فوت کردن !

 

افسر پلیس راه که صحنه رو دید نیم ساعت بعد به ما گفت :برای اینکه یه ماشین بتونه این مسافت رو توی هوا رو به جلو طی کنه باید حداقل 140 کیلومتر سرعت داشته باشه ! ...

 

توی مسیر برگشت ساکت بودم

همه ش فکر می کردم

گردنه

جاده نا آشنا

پیچ

شب و تاریکی و دید ناکافی

140 تا سرعت  و ...

پایان !

 با خودم فکر می کردم اون درخت کهنسال طی این سالها ...چند بار شاهد غمگین و ساکت اینگونه حوادث بوده ؟ دفترچه قدیمی و سنگین خاطراتش چقدربا اینجور حوادث پر شده ؟

 

پی نوشت:

جاده های غیر استاندارد و تلویزیونی که بجای امر مهم آموزش فقط وقتشو به تبلیغ چی توز موتوری اختصاص داده و پلیسی که بجای راهنمایی ٬ فقط کمین می گیره که یه برگ جریمه رو بهت بده و  آموزش موثری که بدون متولی  رهاشده و...کارنامه بهتری بجا نمی ذارن


نظرات 8 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 22 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:33 ق.ظ

ای بابا...

کاش بفهمیم که احتیاط کردن لازمه و نشونه ترسو بودن نیست ...

استاندارد جاده و خیلی چیزا دست ما نیست، اما "فهمیدن" و "عبرت گرفتن" به خود خدا دست خودمونه ...
درسته که آموزش مهمه اما مگه تجربه دیگران و دیده هامون نمیتونن به نوعی آموزش برای ما باشه؟ اگه بخوایم بفهمیم و عبرت بگیریم اینهمه اتفاق و حادثه دیدم و شنیدیم همه مون....

یاد یه عبارتی افتادم که چند سال پیش وقتی برای بازدید از یه کارخونه رفته بودیم روی دیوارش نوشته بودن:

انسان از سه طریق می آموزد
1- از طریق دیدن و شنیدن = از همه ارزانتر
2- از طریق آموزش = از همه موثرتر
3- از طریق تجربه = از همه تلخ تر !


یه عده ای تا شخصآ تجربه نکنن یاد نمی گیرن.اما اغلب دیگه فرصتی برای تکرار نخواهند داشت !

یه مسافر جمعه 22 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:34 ق.ظ

ببخشید... نمیدونم چرا تو کامنت قبلی "نام" رو نیاورد....
شایدم من یادم رفته بوده بزنم

اشکالی نداره
آی پی برای همین وقتاس !
تازه... نوشته ها هم لهجه و نشونی دارن هم تابلو و اتیکت !

ممنون

شنگین کلک جمعه 22 دی‌ماه سال 1391 ساعت 07:37 ب.ظ http://shang.blogsky.com

درود بسیار
داشتم فکر می کردم اگه شما از این خاطرات جاده ای تان
کتابی منتشرکنید شاید خیلی خواننده پیدا کندو البته درس
عبرتی باشد برای آنها که اینگونه می رانند .
در مورد پی نوشت کاملا با شما موافقم البته بعضی وقتها
سیا ساکتی هم پخش می کرد ها .

اینکه نظر لطفته شنگین عزیزم
این کار علاوه بر در دست داشتن کلی مطلب
یه قلم خوب و قوی مثل قلم شما می خواد ... که خوب...من ندارم !

ولی اگه بشه همچین کاری کرد به قول شما شاید بتونه درس عبرتی برای بقیه ی افراد بی احتیاط یا حداقل اطرافیانشون باشه

منم با حرف شما در مورد سیا ساکتی موافقم
ولی در مقابل وظیفه خطیری که یک رسانه رسمی دولتی می تونه داشته باشه فکر نمی کنید این کار شبیه روشن کردن یه شمع کوچیک واسه دیدن یه صحرای بزرگ در دل شبه ؟ حداقل اثرات موقتی و مثبت : هرگز نشه فراموش لامپ اضافه خاموش رو همه یادمونه
من فکر می کنم کمی باید فتیله جدیت رو بالا کشید...این شمع کوچیک با یه نسیم هم خاموش می شه !
از هیچی بهتره اما...فقط از هیچی بهتره !

سهبا جمعه 22 دی‌ماه سال 1391 ساعت 08:04 ب.ظ


تجربه های تلخ و ...
ماشاله شما چقدر دل دارید ها ! دیدن این منظره ها دل شیر میخواد واقعا !

تجربه های تلخی که... برای صاحبانش بسیار گرون تموم شدن

...
بحث دل نیست
بحث درد این روزهای مردم ماست
مردمی که آگاهانه چشم می بندن و پا رو تا ته روی پدال گاز فشار می دن...

دیگه ...ضرورت کار و اقتضای شغل هم گاهی آدم رو برای دیدن این صحنه ها آماده می کنه
امیدوارم دیگه همچین صحنه هایی رو هیچکدوممون نبینیم
آمین

حسرت شنبه 23 دی‌ماه سال 1391 ساعت 07:02 ب.ظ http://hasrat9.mihanblog.com

اصلا یکی از نشانه های آخر زمان این هست که به جای توپ ماشین ها میفتن بالای درخت !
البته وجود همه مواردی که گفتید کاملا لازم هست. مثلا وجود برنامه های آموزشی توی صدا و سیما(که از حق نباید گذشت خیلی بیشتر شده در این یکی دو سال اخیر). همینطور وجود جاده های استاندارد(که این یکی رو اصلا نداریم). اما به نظرم بیشترین تقصیر باز هم به خود شخص برمیگرده که نباید این اشتباهات رو مرتکب بشه. کارهای بعضی رانندگان واقعا بچگانه ست.

اگه لای شاخه های یه درخت توپ گیر کنه عادیه
ولی به ماشین...؟

با شما موافقم

تقصیر اصلی به گردن خودمونه که هیچی رو رعایت نمی کنیم
قبول دارم که رسانه کمی هم کار کرده
ولی آموزش
فقط محدود به رسانه نمی شه
البته به قول یه دوستی : شعور با آموزش درست نمی شه
باید خود طرف ما یه شو داشته باشه
که انگار یه عده ...
بخدا هم باعث دردسر خودشون می شن هم باعث دردسر یه گروه

داداش محمد یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:03 ق.ظ http://www.hendone-kiss.blogfa.com

به سرزمین افتاب هم خوش امدیم دیگه

داداش محمد عزیز
شما هر جا بری خوشامد داری
ولی بنده خیر

باران دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1391 ساعت 05:52 ب.ظ http://taranome-baran.blogsky.com

سلام دوست عزیز آفتابی خوبین؟ ببخشید مدتی نبودم و سر نزدم ولی شما با مهربونیتون و حضورتون شرمندم کردین. دلم برا نوشته های قشنگتون تنگ شده بود چه خوبه که شما مینویسید و خاطرات قشنگ و دل نوشته های دلنشینتونو میگذارید تا ما بنوشیم واژه های مهربانیتان را و عبرت بگیریم و تلنگری برایمان باشد.
خیلی ناراحت کننده اس کاش اونا هم بفکر این بودن ک احتیاط خوبه و خودشونو در جاده خطر غفلت فراموش نمیکردن
درود بر شاعر و نویسنده توانای مهربانی

سلام

اینها که گفتید... منظورتون منم ؟؟؟؟ شاعر و نویسنده توانا ؟؟؟
جل الخالق !! من کجا و شاعری و نویسندگی. اداش رو هم درست نمی تونم در بیارم
شما لطف دارید

دلم می خواست دائما از شعر و تاریخ و فرهنگ بنویسم و بخونم
ولی... این وقایع که گاهی در موردشون می نویسم واقعیت های ملموس زندگی ما هستند...و هستند !

خدا نگهبان و نگهدار همه باشه... مردم که خودشون به فکر خودشون نیستن!

زینب چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 08:57 ق.ظ http://inrouzha.mihanblog.com

سلام
چه تلخ بود این نوشته
و تلخ تر اینکه چرا ما اینقدر به خودمون ظلم میکنیم
این نوع مرگ یه جورایی شبیه خودکشیه!شب،جاده،پیچ،140تا سرعت!!!!
به هرحال جای شما بودن و دیدن این صحنه ها هم کار سختیه
امیدوارم یه روزی هم شما کمتر ببینید هم ما کمتر بشنویم

چه دعایی خوبی کردین
که امثال ما کمتر ببینیم
و امثال شما هم کمتر بشنوید

این بهترین دعاس
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد